راهنمای مطالعه
فیلم «مرد شمالی» (The Northman) را میتوان نسخه وایکینگی از نمایشنامهی هملت دانست. داستان فیلم همان قصهی قدیمی و پر تکراری است که هیچکس با آن بیگانه نیست؛ بله قصهی انتقام. انتقام پسر بچهای به نام «املث» از عمویش. «املث» شاهد قتل پدرش، شاه «اوروندیل»، توسط عموی خود بود؛ عمویی که همسر برادر را تصاحب کرده و پادشاهی به حق برادر زاده اش را به تاراج برده است. همه ما حداقل یک بار داستان «هملت» را شنیدهایم. داستان فیلم مرد شمالی شباهت هایی با هملت شکسپیر دارد؛ اگر دقیق تر بخواهیم توضیح بدهیم، برادرکشی، خون خواهی، خیانت و در نهایت پیروزی و شادمانی از عناصر مشترک فیلم مرد شمالی و هملت هستند. پس با ما همراه باشید تا با هم نسخه تازهای از داستان هملت را در یکی از فیلم های محبوب سال ۲۰۲۲، «مرد شمالی» (The Northman)، بررسی کنیم.
خلاصه داستان فیلم مرد شمالی
پس از آن که پسرک خردسالی به نام «املث»، که اسکار نواک به ایفای نقش آن پرداخته، شاهد صحنه مرگ پدرش بود، مدام این جملات را با خود تکرار میکند: «انتقام پدر را بگیر، مادر را نجات بده و عمو را بکش» و همین انگیزه انتقام را در او شعله ور نگه می دارد تا زمانی که به جوانی بدل میشود که «الکساندر اسکاشگارد» در نقشش به هنرنمایی میپردازد. این قصه انتقام را بارها و بارها در داستان های مختلف نظارهگر بودیم و برجستهترین نمونهی آن هملت است، اما این بار این روایت همیشگی در دنیای وایکینگ ها رخ می دهد.
مرد شمالی؛ سومین ساخته رابرت اگرز
با شنیدن نام وایکینگ ها تمام جنبه های آشنای آن ها برای مخاطب تداعی میشود؛ از جنبه های وحشیگری و بدوی شان گرفته تا سفر بر روی دریا و کشتی های غول پیکرشان و صد البته نبردهای بزرگ و خونین آنها. اگرچه به گفتهی کارگردان فیلم، «رابرت اگرز»، به هیچ وجه قرار نبوده در این فیلم شاهد نبردهایی بزرگ در سطح داستان ارباب حلقه ها باشیم، با این حال صحنه های این فیلم نسبت به فیلم های گذشته این کارگردان در مقیاسی وسیع تر شکل میگیرد و درست در نقطه مقابل فیلم «فانوس دریایی» قرار دارد که تداعیکنندهی انزوا و تنهایی است.
از ویژگیهای بارز فیلم های «رابرت اگرز» که میتوان به این نکته اشاره کرد که طراحی صحنه، صداگذاری، طراحی لباس و موسیقی متن آنها بسیار پرکار و پر هزینه است و نمود آن را در آثار ااث گذشته کارگردان از جمله فانوس دریایی نیز شاهد بودیم. به گفته اگرز یکی از عواملی که او را به ساخت سومین فیلمش ترغیب کرد، اصرار «الکساندر اسکاشگارد» بود.
این حماسه که توسط اگرز و با کمک رماننویس و شاعر ایسلندی، شون (Sjón)، نگاشته شده، از دل روایت های اسکاندیناوی کهن گرفته شده و اسم شخصیت اصلی داستان، «املث»، که نام شخصیتی اسطورهای در اساطیر اسکاندیناوی می باشد، از شاهزادهی دانمارکی و قهرمان اصلی نمایشنامه شکسپیر به اسم هملت گرفته شده است.
سایه جادوگر و فانونس دریایی مرد شمالی را نیز رها نمیکند
«مرد شمالی» (The Northman) با ساخته های گذشته اگرز تفاوتهایی دارد؛ ساخته هایی همچون جادوگر و فانوس دریایی در اصل نمونه هایی هستند که تفاوت بین واقعیت و توهم را آشکار می کنند. ویژگی برجستهی فیلم های جادوگر و فانوس دریایی این است که مرز واقعیت و خیال در آن ها چنان باریک میشود که گاهی به راحتی نادیده گرفته می شود و تشخیص این که این رویدادها واقعا به وقوع پیوسته یا صرفا توهمی بیمارگونه است دشوار میشود، هرچند این عدم قطعیت ظریف در تازهترین ساخته اگرز نیز تا حدودی مشاهده می شود.
فیلم جادوگر ساختهی سال ۲۰۱۶ اگرز محیطی وهم آور، مسموم و آمیخته به جنون و تعصب مذهبی در نیو انلگند را پیش رویتان ترسیم میکند. به همین گونه در فانوس دریایی که در سال ۲۰۱۹ تولید شد، داستان در جزیرهای در سواحل اقیانوس اطلس شمالی رخ میدهد که روایتی از به جنون رسیدن انسانهاست.
در مرد شمالی همانند فیلم جادوگر ما مدام تحت تاثیر تصاویری از گذشته بوده و تاثیرات آن را مشاهده میکنیم، با این تفاوت که در اثر پیشین اگرز، مذهب مسیحیت آداب و رسوم و باورهای قدیمی را به حاشیه رانده بود، ولی چیزی که در مرد شمالی می بینیم به نوعی عکس این موضوع است. همچنین، منتقدین میگویند که جای خالی آن جنون و هیجان ملموس در دو اثر قبلی اگرز را در مرد شمالی حس میکنیم. هرچند «مرد شمالی» (The Northman) نیز به حد کفایت بار این جنون را به دوش میکشد، ولی میتوانست آن را پررنگ تر از این نیز به مخاطب القا کند.
پس از آن که جسته و گریخته به اشاراتی در باب آخرین ساخته اگرز پرداختیم، وقت آن است که ببیینم در این داستان قرن دوازدهی واقعا چه میگذرد.
نقطه قوت این فیلم بازیگرانش است
املث خردسال در کنار پدرش، که پادشاه و جنگویی قدرتمند است و نقشش را ایتن هاک به بهترین نحو اجرا کرده، زندگی میکند و برادر ناتنی و پلید پدر، فیولنیر، که کلیس بنگ ایفای نقشش را به عهده دارد، دست به قتل پادشاه زده و همسرش را از آن خود کرده. جا دارد به بازی بی نظیر نیکول کیدمن در نقش ملکه گودرون اشاره کنیم که به گفته برخی منتقدین بازی کنایهآمیز نیکول کیدمن در این نقش بیشترین شباهت ممکن بین فیلم مرد شمالی و اثر شکسپیر را ایجاد کرده است و به گفته اریک دیویس از شرکت فروش اینترنتی بلیط فیلم های سینمایی فاندانگو (Fandango)، بازی کیدمن در این فیلم که در مجموع دو هفته به طول انجامیده و جسورانه و شیطانی است. از دیگر بازیگران برجستهی این اثر میتوان از آنیا تیلور در نقش جوی، ویلم دفو در نقش هیمیر احمق، ایتن هاک در نقش شاه، بیورک و موری مک آرتور نام برد که بازیهای باورپذیریشان تاثیر احساسی این فیلم دلهرهآور را صد چندان کرده است.
از انتقام تا عشق
املث خردسال بعد از ترک خانه به گروهی از وایکینگها ملحق میشود و همین امر بهانهای میشود برای اینکه املث بتواند خشونت تداعی کنندهی وایکینگها را به تصویر بکشد؛ تصویری که فیلمبردار حاذق مرد شمالی، جارین بلاشک، همانند یک بوم نقاشی بزرگ خلق کرده و بی شباهت به نقاشیهای هیرونیموس بوش نیست. او تصویری خارق العاده از ترس، نزاع و ظلم را در مقابل دیدگان مخاطب به نمایش می گذارد.
جالب آن که قهرمان داستان ما که آتش انتقام چشمانش را کور کرده، هیچ یک از این خشونت ها، ظلم ها، تجاوزها و وحشیگری هایی که وایکینگ ها به روستاییان تحمیل میکنند را نمی بیند و اگر هم آن ها را دیده در او اثری نگذاشته است.
ولی این موضوع زیاد طول نمی کشد، چرا که همچنان اصول اخلاقی که املث با آنها تربیت شده، در ذات او وجود دارد و وجود عناصر خاکستری زیادی که در این داستان مشاهده میشود رفته رفته این داستان انتقام را به داستانی بدل میکند که دم از عشق و محبت و بخشش میزند. املث جوان که در آغاز خویی حیوانی دارد و تنها چیزی که میدانند غارت و چپاول است و هرچه سر راهش قرار میگیرد را میکشد، بعدا به این مهم پی میبرد که وحشیگری او چیزی از عموی ناتنیاش کم ندارد و همین تلنگر اندک اندک او را تغییر میدهد.
فیلمبرداری «مرد شمالی» (The Northman)
گفته میشود این فیلم پیچیده و در عین حال مخوف به صورت فشرده طی هشتاد و هفت روز در طبیعت اطراف شهر آنتریم در ایرلند شمالی فیلمبرداری شده و حدود ۹۰ میلیون دلار هزینه در بر داشته و چنان واقعی به نظر می رسد که به گفته ی کارگردان مکزیکی آلفونسو کوارون با دیدن این فیلم گویی که در میان وایکینگ های ایسلند حضور داریم و در کنار آنها نفس میکشیم. این فیلم چنان گویا به تصویر کشیده شده که گفته میشود حتی بدون اینکه بازیگران کلامی به زبان بیاورند، در ۲۰ دقیقه اول مخاطب متوجه می شود که داستان فیلم از چه قرار است و به احتمال زیاد چه مسیری را در پیش خواهد گرفت.
سخن آخر
در پایان باید گفت به گفته منتقد فیلم، کیتی رایف، گرچه این فیلم «یک قصه سطحی درباره انتقام» است، پایان بسیار قوی و با تسلطی دارد و در نهایت اثری تماشایی و به شدت جذاب است که ارزش یک بار دیدن و دل سپردن به روایتگری متفاوتش از موضوعی پرتکرار را دارد. موضوع این فیلم چنان حماسی و دلفریب است که بی شک باعث می شود بسیاری از شما زمانی را به تماشایش اختصاص دهید. نظر شما درباره این برداشت تازه از نمایشنامه هملت چیست؟
اگر سومین ساخته ی رابرت اگرز را تماشا کرده اید، تجربه خود را با دیگر همراهان «پاسخ از ما» در میان بگذارید.