راهنمای مطالعه
فیلم ها و سریال های سرویس های استریم فیلم مانند نتفلیکس حسابی سر فیلمبازان عزیز را گرم کرده است. از سریال موفق گامبی وزیر گرفته تا بزرگترین سریال این اواخر شبکه نتفلیکس یعنی بریجرتون هم طرفداران زیادی در میان ایرانیان پیدا کرده است!
شخصا علاقه ای به دیدن سریال نداشتم، زیرا روزی در فضای مجازی با سکانسی از این سریال مواجه شدم که حاوی این دیالوگ بود: «چرا به یک دوک بسنده کنی، وقتی می توانی یک شاهزاده را داشته باشی؟». خوب چه دیالوگی از این واضح تر می تواند بگوید که این سریال درباره رقابت ها و مسابقات شکار شوهر در قرن هجدهم است؟ این موضوع بدین معنی بود که ما با یک سریال با حال و هوای داستان های جین آستین مواجه خواهیم شد که بسیار قابل پیش بینی و خسته کننده است؛ گرچه سریال از روی کتاب های جین آستین ساخته نشده است.
چیزی که حدس زدم این بود:
سریال بریجرتون (Bridgerton) درباره دختر خانواده ای ثروتمند است که به دنبال همسری مناسب می گردد. در این میان او با یک دوک آشنا می شود و در ابتدا با او چندان تفاهمی ندارد و این دو نفر نمی توانند با دیگر کنار بیایند، زیرا هر کدام از آنها عقاید و دیدگاه های مخصوص به خودش را دارد. اما بعدا این دختر عاشق دوک می شود و دوک نیز عاشق دختر می شود، اما دست بر قضا دوک یا با خواسته و میل باطنی خودش و یا به خاطر یک «گذشته مرموز» نمی تواند بانوی ثروتمند قصه را تصاحب کند. این دو دلباخته مدتی از یکدیگر فاصله می گیرند و رابطه شان رو به سردی می رود، اما در نهایت با یکدیگر ازدواج می کنند و بعد با ازدواجشان همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود.
این حدس اولیه من بود. بعد از دیدن سریال کمی سورپرایز شدم، اما باز داستان سریال شباهت های اندکی به همین فرضیات داشت. شاید بگویید حالا چرا کامل سریال بریجرتون را دیدی؟ مگر نگفتی این سریال قابل پیش بینی و خسته کننده است؟ باید بگویم که من به هر سریال یکی دو قسمت فرصت می دهم تا از خودش دفاع کند و همینطور باید بگویم سریال بریجرتون شاید هنرمندانه ترین سریال سال نباشد، اما قطعا سرگرمتان خواهد کرد!
در هر حال رسالت فیلم ها و سریال ها سرگرم کردن مخاطبان است. همانطور که سریال هایی نظیر سریال دارک یا تاریک (Dark) یا گامبی وزیر (The Queen’s Gambit) ساخته می شوند تا روح و روانمان را جلا بدهند، اما بعضی وقت ها ما نیاز به تماشای سریال هایی مثل بریجرتون (Bridgerton) یا ویچر (The Witcher) نیز داریم تا هم اوقات فراغتمان را پر کنند و هم ما را سرگرم کنند.
این مقاله از پاسخ از ما نیز قصد دارد تا شما را بیشتر با سریال Bridgerton آشنا کند و به بررسی دقیق تر آن بپردازد.
خلاصه سریال بریجرتون (Bridgerton)
دافنه بریجرتون، دختر ارشد کنت بریجرتون فقید است. او از هر نظر کامل است و امیدوار است در اولین حضورش در اجتماع بتواند خواستگار مناسبی پیدا کند، ازدواج کند و باعث سربلندی خانواده اش شود. داستان بریجرتون در هنگام برگزاری جشن های سالیانه خانواده های اشرافی در بهار یا تابستان روایت می شود. دختران جوان در جشن سالیانه ملکه شارلوت، همسر شاه جورج سوم، شرکت می کنند تا به پسران مجرد اشراف زاده معرفی شوند و با آنها ازدواج کنند. فصل دختر برتر لندن هم فرا رسیده و هر دختری توسط ملکه انتخاب شود، ازدواج بهتری برایش پیش می آید. با این که دافنه از طرف خود ملکه مورد تقدیر قرار گرفته است، به خاطر سختگیری برادر بزرگ آنتونی چندان در این امر موفق نیست. در این میان سایمون هسگینز، که تازگی لقب دوک را از پدر مرحومش به ارث برده به لندن می آید تا املاک پدرش را سر و سامان دهد. حال سایمون و دافنه گذارشان به یکدیگر می افتد و این دو وارد رابطه عاشقانه پیچیده ای می شوند.
دوره تاریخی سریال بریجرتون (هشدار: احتمال لو رفتن و اسپویل داستان)
داستان سریال بریجرتون (Bridgerton) در قرن هجدهم و در لندن روایت می شود. به همین علت بد نیست کمی با مناسبات اجتماعی آن دوران آشنا شوید. مقطع زمانی که داستان بریجرتون در آن رخ می دهد، با نام دوره نیابت سلطنت شناخته می شود، چرا که در این برهه تاریخی پادشاه جورج سوم به دلیل بیماری از مقام پادشاهی کناره گیری می کند و فرزندش به عنوان نایب السلطنه انتخاب می شود.
در این هنگام، هنر و معماری در انگلستان رشد بسیار خوبی داشت؛ با اینکه انگلستان در دوران جنگ با ناپلئون به سر می برد، اما این موضوع باعث توقف شکوفایی اقتصاد انگلستان نشد.
همچنین، مردان به نوشیدن نوشیدنی های الکلی، قمار کردن و زنبارگی بیش از پیش علاقه مند شدند؛ به طوری که جمعیت از زیر یک میلیون به یک میلیون و ۲۵۰ هزار نفر رسید.
در انگلستان قرن هجدهم زنان حق تحصیل، حق رای و حق تصرف هیچ مایملاکی برای خود را نداشتند. علاوه بر این، آنها نمی توانستند بدون همسر لقب اشرافی مثل کنتس یا وایکانتِس را برای خود اختیار کنند. اگر مرد سرپرست خانواده فوت می کرد و فرزند ذکوری از خود نداشت، تمام املاک او به نزدیک ترین فامیل مردش می رسید، به همین خاطر مادران برای به دنیا آورن یک پسر تلاش زیادی می کردند. دراین جامعه ارزش دختران با یک چیز مشخص می شد: ازدواج!
دختران با یادگیری و کسب مهارت های رقص، نقاشی، خواندن، دوزندگی، نواختن پیانو و آداب اجتماعی سعی در دستیابی به لقب «بانوی با کمالات» داشتند. در هر حال این گونه شانس ازدواجشان هم بالا می رفت. دختران تا قبل رسیدن به سن ازدواج، اجازه شرکت در جشن ها و محفل های عمومی مثل رقص، مراسم چای یا پیک نیک را نداشتند، اما دختری که به سن ازدواج رسیده بود، می توانست در این مناسبات شرکت کند تا پیشنهاد ازدواج مناسبی دریافت کند. حال فهمیدید که چرا دافنه این قدر با شور و حرارت به دنبال یک همسر مناسب می گشت؟
چقدر سیاه پوست آنجاست!
اولین چیزی که باعث شد حسابی تعجب کنم، حضور بازیگران سیاه پوست به میزان فراوان بود. هر چه نباشد سریال در قرن هجدهم انگلستان روایت می شود؛ انگلستانی که افراد رنگین پوست و آفریقایی تبار را در بندرهای مختلفی از جمله لیورپول به فروش می رساند. همچنین، قرن هیجدهم زمانی بود که مردم در آن دوره معتقد بودند مالیدن بزاق بر سر بی موی سیاه پوستان باعث خوش شانسی می شود، اما در این سریال گویی همه چیز گل و بلبل است؛ نه تبعیض نژادی دیده می شود و نه حتی کوچکترین اشاره ای به آن می شود. اشتباه نکنید. دیدن سیاهپوستان مرا ناراحت نمی کند، بلکه بیشتر متعجب شدم چطور سریالی که قرار است بر اساس واقعیات جامعه باشد، به طور کلی تبعیض های نژادی آن زمان را نادیده می گیرد و حتی در حد یک اشاره خشک و خالی نیز به آن نمی پردازد. این بزک کردن واقعیت و پنهان کردن آن چه معنایی دارد؟
هالیوود قبلا بارها ثابت کرده که برای دور کردن انگشت اتهامات از جامعه خودش در مورد تبعیض های موجود می تواند از آن سوی بام بیفتد. کافی است تا نگاهی به تولیدات ۵ سال اخیر آن بیندازید: ۸ یار اوشن با بازیگران زن، جیمز باند زن، بت گرل سیاهپوست و پری دریایی کوچک سیاهپوست.
ما با حضور چشمگیر سیاهپوستان در فیلم ها و سریال ها مشکلی نداریم، بلکه با سیاهپوست کردن کاراکترهای داستان آثار سینمایی و تلویزیونی فقط برای اهداف تبلیغاتی مشکل داریم. هالیوود می تواند به جای سیاهپوست کردن تمام شخصیت هایی که سفید پوست جا افتاده اند، به ساخت و پردازش شخصیت هایی دست بزند که قصه اوریجینالی دارند؛ درست مثل فیلم کرید (Creed) یا پلنگ سیاه که انصافا هم در گیشه خوب عمل کردند و هم نظر مثبت منتقدان را به دست آوردند.
به هر حال انتخاب بازیگران بریجرتون راضی کننده است، اما بهتر بود حداقل اشاره ای به مشکلات سیاهپوستان در قرن هجدهم بشود. بعید نیست جامعه سیاهپوستان این سریال را یک دهن کجی به خودشان و یا وارونه جلوه دادن تاریخ تلقی کنند. آخر مگر می شود یک سیاهپوست در قرن هجدهم لقب دوک را دریافت کند؟ گیرم که بر فرض محال چنین چیزی ممکن بود، آیا این افراد حق تحصیلات هم داشتند؟ آیا آنها می توانستند با یک دختر سفید پوست دست در دست دیده شوند و این قضیه هیچ عواقبی برایشان نداشته باشد؟ من که بعید می دانم.
موسیقی، لباس و صحنه آرایی بی نظیر سریال بریجرتون
از هرچه که شکایت کنیم، نمی توانیم از طراحی لباس و تیم دکور صحنه ایرادی بگیریم. همه چیز در این رابطه بی نقص بود!
لباس های همه شخصیت های سریال کاملا به شخصیتشان نزدیک بود؛ برای مثال برای خانواده بریجرتون تنها از صورتی، سفید، آبی و رنگ های ملیح استفاده شده است. حال آنکه برای خانواده پر سر و صدای فدرینگتون از رنگ های تند زرد و سبز استفاده شده است. فقط برای شخصیت دافنه بریجرتون ۱۰۴ لباس دوخته شده! طراحی لباس سایمون باست نیز بسیار ماهرانه است؛ رنگ شرابی، قهوه ای و سیاه به خوبی مرموز بودن سایمون و گذشته تلخش را تداعی می کند. از آنجایی که سازندگان می خواهند حس و حالی مدرن به سریال بدهند، هیچ لباس سبک قدیمی از پیش دوخته شده ای را استفاده نکرده اند، بلکه بالغ بر ۷۵۰۰ تکه لباس برای این سریال دوخته اند!
حتی تصورش هم مشکل است!
اصولا فیلم ها و سریال هایی که در گذشته و مخصوصا انگلستان روایت می شوند، تیم طراحی لباس قوی ای دارند. فقط به فیلم های این چنینی مثل اِما، غرور و تعصب و آنا کارنینا نگاهی بیندازید. محال است لباس بد بر تن بازیگران این آثار هنری ببینید.
آهنگ ها و ترانه های امروزی بسیاری با کاور کلاسیک در سریال وجود دارند. آهنگ «ممنونم، بعدی» از آریانا گرانده، «دخترانی مثل تو» از کاردی بی، «در خون من» از شان مندز، «آدم بد» از بیلی آیلیش و «وحشیانه ترین رویا» از تیلور سویفت نمونه ای از این آهنگ های مشهور هستند. خوب این کار برای جذب مخاطبین نوجوان بسیارکارآمد است. اما آیا این سریالی است که بتوان با یک نوجوان آن را نگاه کرد؟ قطعا اگر دقیقه سوم اپیزود یا قسمت اول بریجرتون را دیده باشید، نظرتان منفی است!
شخصیت پردازی لنگ می زند
در شروع سریال با رفتار طنز آمیز خانواده فدرینگتون ( که در سر صحنه فیلم برداری به شوخی به آن ها خانواده کارداشیان گفته میشد) بر می خوریم. بعد از آن، به خانه بریجیتون و الویس بریجرتون می رسیم که انگار هیچ شباهتی به دختران هم عصر خودش ندارد. بار طنز سریال را تا اینجا دریافتیم، اما متاسفانه بعضی شخصیت ها در حد تیپ می مانند و به یک شخصیت نمی رسند؛ می توان به عنوان نمونه به شخصیت های ملکه، خانواده فدرینگتون( به جز پنی) و حتی کالین بریجیتون اشاره کرد! این شخصیت پردازی ضعیف تا حدی به تصمیمات کارگردان و روایت داستان اصلی بر می گردد. شاید جالب باشد بدانید سریال بریجرتون (Bridgerton) از روی یک مجموعه کتاب ۸ جلدی به همین نام و اثر جولیا کویین ساخته شده است.
شخصیت های بریجرتون در یک روز و یا با یک چیز پیش پا افتاده تصمیم خود را عوض می کنند. به یاد بیاورید که سایمون فقط با دیدن نقاشی که قرار بود همچنان در سامرست باشد، تصمیم گرفت به دیدن دافنه برود یا دافنه با کشف یک دروغ، کل ازدواجش را زیر سوال برد. حتی سایمون در یکی از قسمت های سریال راضی شد تا به فرزند دار شدن فرصتی دوباره بدهد. این تغییرات در رفتار برای یک فیلم باز حرفه ای قابل درک نیست. گویی شاهد سریالی از شبکه تلویزیونی سی دابلیو (CW) هستیم تا از نتفلیکس!
اما با این حال نمی توان جذابیت سریال را نادیده گرفت. تماشای اتفاقات رمانتیک و عاشقانه و همچنین رقابت ها، چشم روی هم چشمی ها و غیبت کردن شخصیت های داستان همیشه و همیشه طرفدار دارد. پس چرا نباید از آن لذت ببریم؟
Bridgerton را ببینیم یا نه؟
قطعا بله. باید این سریال را دید، اما نباید انتظار یک اثر فوق العاده و حساب شده را از بریجرتون داشته باشید. این سریال سرگرم کننده است و تا آخر شما را به دنبال خود می کشاند. انتظار دسیسه و پنهان کاری را حداقل در فصل یک نداشته باشید. از آنجایی که ساخت سریال برای فصل دوم تایید شده، می توانید با خیال راحت از اینکه داستان نیمه تمام نمی ماند، آن را تماشا کنید. این سریال تاکنون هشتاد میلیون بازدید داشته و حسابی بر سر زبان ها افتاده است. سریال را دیده اید؟ نظرتان در مورد بریجرتون (Bridgerton) چیست؟ آیا جنبه فمنیستی شخصیت شما تحریک شده یا فقط از این سریال لذت بردید؟
نظرتان را با پاسخ از ما به اشتراک بگذارید.
بازیگران سریال بریجرتون
تیزر سریال بریجرتون