فیلم مورتال کمبت

مورتال کمبت، یکی از فیلم های به ظاهر جالب ۲۰۲۱ که ناامید کننده بود

2021
رزمی و فانتزی
۱۱۰ دقیقه
10/ 6.1 151k کاربر

جدول اطلاعات مورتال کمبت

سال تولید2021کارگردانسایمون مک‌کوید
نویسندهگِرگ روسو، دیوید کالاهامتهیه کنندهجیمز وان، تاد گارنر
کشور تولید کننده ایالات متحده آمریکازبانانگلیسی
مدت زمان فیلم۱۱۰ دقیقهژانررزمی و فانتزی
بروزرسانی در : 652 بازدید
مدت زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

فیلم مورتال کمبت (Mortal Kombat) در سال ۲۰۲۱ اکران شد تا بار دیگر ثابت کند ساختن فیلم از روی بازی ایده چندان جالبی نیست؛ اگر چه گیمرها چندان هم سطح توقعشان را بالا نبرده بودند. نویسنده این مطلب به شخصه با اقتباس های بازی های رزیدنت ایول (Resident Evil)، اساسینز کرید یا کیش یک آدمکش (Assassin’s Creed) و مانستر هانتر (Monster Hunter) که اتفاقا امسال اکران شد آشنا است. تقریبا همه بازی های ذکر شده داستان سرایی قوی دارند، اما باز هم اقتباس هایشان چندان چنگی به دل نمی زد. خوب بیایید واقع بین باشیم.

حتی بازی هایی که داستان پردازی قوی داشتند، اقتباس سینمایی شان چندان آش دهن سوزی از آب در نیامد. پس ما از یک فیلم سینمایی اقتباسی که رسما فقط راجع به کشت و کشتار به بدترین شکل ممکن است توقع نداریم اسکار بگیرد، اما حداقل توقع داریم تا جای ممکن از فیلم لذت ببریم.

متاسفانه بر خلاف وعده های داده شده، مورتال کامبت تنها برای گیمرها جذابیت دارد. نمی توان انتظار داشت یک فیلمباز حرفه ای که گیمر نیست بتواند حس نوستالژی این فیلم را درک کند. گرچه مشکل هم همین جاست. فیلم فقط با تکیه بر تقویت حس نوستالژی اش خود را بالا می کشد. مورتال کمبت (۲۰۲۱) تقریبا به جز این هیچ چیزی برای ارائه ندارد که هیچ، بعضی اوقات تا مرز توهین به شعور مخاطب هم پیش می رود. کاراکترهای فیلم مورتال کمبت (Mortal Kombat) اغلب از تیپ فراتر نمی روند و حتی گاهی روی اعصابند؛ البته به جز شخصیت کینو.

در این مطلب قصد داریم به این تازه ترین اقتباس از دنیای گیم یعنی مورتال کمبت بپردازیم. با پاسخ از ما همراه باشید.

 

 

خلاصه داستان فیلم مورتال کمبت (Mortal Kombat)

یک مبازر سابق ام ام ای (MMA) که دیگر در اوج قرار ندارد، درگیر اتفاقاتی عجیب می شود؛ او متوجه می شود که نشان عجیبی که از زمان تولد با خود دارد و این نشان در واقع بلیط ورود به یک مسابقه است؛ یک مسابقه مرگبار که سرنوشت جهان را تعیین می کند.

تاریخچه Mortal Kombat

فیلم مورتال کمبت (Mortal Kombat) تقریبا برای همه نسل ها شناخته شده است. زمانی بود که روی هر دستگاه سگا و پلی استیشن می شد آن را پیدا کرد. چیزی که این سری را کمی مشهور تر از همقطارانش کرده است، این است که اگر با بازی اش هم آشنا نباشید، حتما فیلمش را دیده اید؛ درباره نسخه قدیمی فیلم مورتال کمبت در سال ۱۹۹۵حرف می زنم. تقریبا ویدیو کلوپی نبود که آن را نداشته باشد.

مورتال کمبت برای صنعت بازی های رایانه ای آمریکا هم بسیار مهم بود، چرا که به راحتی به رقیبی قدر برای هم نسلان ژاپنی اش محسوب می شد، از این رو چندین بار برای اقتباس های سینمایی مورد استفاده قرار گرفت. با این حال به جز نسخه ۱۳۷۴ یا ۱۹۹۵ آن، بقیه شکستی مفتضحانه برای کمپانی به بار آورند.

نسخه ۱۹۹۵ مورتال کمبت (Mortal Kombat) فروش خوبی در گیشه داشت. همچنین، بعضی نکات مثل علاقه جانی کیج به سونیا بلید از همین فیلم به دنیای بازی هم راه پیدا کرد. موسیقی نوستالژیک این اثر هم تا مدت ها در ذهن طرفداران نفوذ کرد؛ تا جایی که در همین نسخه جدید هم آن را می شنویم!

حفره های داستان فیلم مورتال کمبت (Mortal Kombat) (2021) (هشدار اسپویل شدن یا لو رفتن داستان)
در جایی از ژاپن هانزو هاساشی زندگی آرامی را با خانواده اش سپری می کند که ناگهان از ناکجا نینجای قبیله رقیب یعنی بی هان وارد می شود و به طرز فجیعی خانواده هانزو را به قتل می رساند. این که می گویم فجیع به معنی واقعی کلمه فجیع است! هانزو هم بی کار نمی نشیند و سعی می کند بی هان را شکست دهد، اما خوب گویا این طوری داستان فیلم زود تمام می شد. پس طی سکانسی با کات های پی در پی که آدم یک آن تصور می کند بازی لگ دارد، هانزو هم به قتل می رسد.

در ادامه شاهد بدترین جلوه های ویژه هستیم. درست است که نقش ریدن را این دفعه یک آسیایی بازی می کند، اما دلیل نمی شود که که از گرافیک رایانه ای یا CGIضعیف چشم های لرد ریدن بگذریم؛ گویی که این قسمت از جلوه های ویژه پروژه فیلمسازی میان ترم یک دبیرستانی باشد! ریدن که تمام مدت می توانست در این جنگ دخالت کند و از کشتار قبیله هاساشی جلوگیری کند، در یک حرکت ظاهر می شود، بچه باقی مانده از این خاندان را بر می‌دارد و مثل رعد و برق غیب می شود و از این جاست که تقریبا می توانیم ته داستان را حدس بزنیم؛ قرار است نواده همین جناب هاساشی انتقام قبیله اش را بگیرد.

بعد از این قضایا به زندگی یکی از خسته کننده ترین و کلیشه ای ترین مثلا قهرمانان وارد می شویم: کول یانگ؛ کسی که به نظر نویسنده این مطلب، اضافه کردنش به داستان یک اشتباه و اتلاف وقت بزرگ بود. علاقه مندان می دانند که این مجموعه بیش از ۲۰ شخصیت اصلی دارد. دیگر چه لزومی دارد که یک نفر دیگر هم به آن اضافه کنیم؟ آن هم این کاراکتر خسته کننده تک بعدی که بیشتر به تیپ می خورد تا شخصیت.

خلاصه این جاست که متوجه می شویم جناب کول یانگ از ورزشکاران هنرهای رزمی ترکیبی یا همان ام ام ای (MMA) بوده و گویا مقام قهرمانی هم دارد، اما در حال حاضر اوضاع زیاد بر وفق مرادش نیست و برای چندر غاز پول در باشگاه ها می جنگد. او که دیگر حتی پول مربی ندارد، از دختر نوجوانش برای این منظور استفاده می کند. آه! چقدر زیبا! بیایید یک دختر بچه زیر سن قانونی را به مسابقات خونین ببریم! اما نگران نباشید. این برای استحکام رابطه پدر و دختر خوب است!

کول بعد از یک شکست مفتضحانه از حریف خود با دخترش به رختکن می رود. در این جای داستان است که می فهمیم که جکس، کهنه سرباز سیاه پوست، جناب یانگ را زیر نظر دارد. او به یک خالکوبی شبیه اژدها که روی بدن کول است علاقه نشان می دهد، اما کول می گوید که این یک نشان مادرزادی است. دختر یانگ هم به او یک دستبند بافتنی می دهد. از همینجا می توانیم بگوییم که این دستنبد قرار است نقش مهم تری از بعضی کارکترها ایفا کند. در طرف دیگر ساب زیرو و شنگ سونگ در رابطه با یک پیشگویی صحبت می کنند. گویا این پیشگویی به هانزو هاساشی و نقش آنها در شکست وی ربط دارد، چون ساب زیرو با اطمینان می گوید که هاساشی را قرن ها قبل نابود کرده است. بعد از آن، شنگ سونگ به بی هان یا ساب زیرو دستور می دهد که قهرمان زمین را بکشد.

یانگ تصاویری مبهم از یک جنگجو با لباس زرد را می بیند؛ همانی که اول کار ۱۰۰ درصد احتمال دادیم که هاساشی هانزو است. اما خوب مثل بقیه قهرمانان کلیشه ای از همه جه بی خبر، کول هم نمی داند قضیه از چه قرار است. در کمال تعجب او حتی راجع به این رویا ها کنجکاوی هم نمی کند. هنگامی که کول یانگ با خانواده اش از یک شب آرام لذت می برد، ناگهان وسط فصل تابستان، برف شروع به باریدن می کند.

این جاست که آدم داد می زند فرار کن! ولی خوب گویا میز و صندلی جای مناسبی برای پنهان شدن از یک بوران ناگهانی است. جکس از راه می رسد و در کسری از ثانیه همه چیز را برای کول توضیح می دهد. این که آن علامت مادرزادی بدنش در واقع حکم بلیط ورود به یک مسابقه مرگبار را دارد. خوب دست جکس هم درد نکند، اما یک سوال: خوب آدم حسابی چرا این هارا همان اول در باشگاه که هنوز ساب زیرو نیامده بود و همه چیز خوب بود به او نگفتی؟؟؟؟!!!

کول با تکیه بر یک منطق احمقانه فکر می کند که می تواند با جکس از پس این نینجای یخی بر بیاید. گویا کول وجود خانواده اش در وسط مهلکه را از یاد برده است. خوب مرد حسابی کمی فکر کن! تو از پس یک مبارز انسان بر نیامدی، چرا فکر می کنی با وجود فقط یک مرد عضله ای قرار است کاری از پیش ببری؟ در یک تصمیم بحث برانگیز جکس باور دارد تنها با یک اسلحه گرم می تواند از پس یک نینجا که از بدنش یخ می جهد بر بیاید. او مختصات یک مکان امن را به کول می دهد و می گوید به دنبال سونیا بگردد. در ادامه همان طور که انتظار داریم، ساب زیرو به طرز وحشتناکی دست های جکس را از جا می کند و از یک ساختمان چند طبقه او را به پایین پرت می کند.

خوب این نتیجه قابل پیش بینی بود. سوال این جاست که جکس با این تصمیمات سوال برانگیزش چطور در ارتش خدمت می کرده است! اگر انتظار دارید که جکس به خاطر از دست دادن خون زیاد و آن همه ضربه در موقع سقوط روی زمین باید طبیعتا مرده باشد، خوب اشتباه می کنید. بگذارید چیزی را روشن کنم. من نمی گویم زنده نگه داشتن جکس ایده بدی است، اما خوب مجبور بودید صحنه سقوط را هم به فیلم اضافه کنید؟ هیچ عقل سلیمی نمی تواند بپذیرد جکس ممکن است جان به در ببرد!!

بعد از آن کول خانواده اش را به یک مکان امن می برد و می گوید که باید به توصیه جکس نزد سونیا بلید برود. اوه! ایده بسیار خوبی است! توجیه کول این است که چون نشان مبارزات را دارد، پس ساب زیرو به دنبال او می آید. اصلا هم این فکر به ذهنش خطور نمی کند که ممکن است در نبودش، خانواده اش را به گروگان بگیرند؛ گر چه تا آخر داستان هم این اتفاق نمی افتد. گویا ساب زیرو هم چندان باهوش نیست. بعدتر کول به مختصاتی که جکس گفته بود می رود.

در طرف دیگر، جادوگر خبیث یعنی شنگ سونگ با ملینا و دیگر کاراکترهای شیطانی دارند نقشه می کشند که در مسابقات دهم مورتال کمبت (Mortal Kombat) هم مثل ۹ مسابقه قبلی با تقلب و از بین بردن مبارزان زمین قبل از شروع تورنمنت به پیروزی برسند. این جاست که ما حس می کنیم خدایان قدیم تقریبا نقش هویج را ایفا می کنند. چون گویا سال هاست این افراد دارند تقلب می کنند و به ریش بقیه خدایان می خندند، اما آن ها روحشان هم خبردار نشده است.

نکته خنده دار دیگر گریم ملینا است؛ انگار که نوتلای زیادی را در موقع خوردن صبحانه به صورتش مالیده باشد. البته درک می کنم. بودجه اثر پایین است. خوب چرا مثل بازی ها نیمه صورتش را با پارچه نپوشاندید؟ به خدا که بهتر از این گریم بچه گانه می شد. در این جا شنگ سونگ خزنده یا رپتایل را به سراغ قهرمانان زمین می فرستد. می توانست هر موجود یا مبارز دیگری را بفرستد، اما به یک مارمولک بزرگ سخنگو بسنده کرد.

کول به مختصاتی که جکس گفته بود می رسد و طی یک درگیری دیگر، که البته در این نبرد هم می بازد، سونیا بلید را پیدا می کند. سونیا به کول توضیح می دهد که او یک برگزیده است و قرار است قهرمان زمین در یک تورنمت بزرگ باشد؛ تورنمنتی به اسم مورتال کامبت. در این جاست که با بهترین کاراکتر از لحاظ شخصیت پردازی می رسیم: کینو! سونیا می گوید کینو در تعقیب یکی از نشان داران زمین بوده که او را می کشد و به این ترتیب نشانش به او منتقل می شود.

سایزوت خزنده یا رپتایل به آن ها حمله می کند و در یک درگیری که انصافا هیجان انگیز است (گرچه جلوه های ویژه ضعیفی دارد)، کینو سایزوت را می کشد. او همچنین قبول می کند تا سونیا و کول را در ازای ۳ میلیون دلار به معبد ریدن ببرد؛ جایی که گویا چون کینو قاچاقچی بوده می تواند پیدایش کند. در این جا یک سوال به ذهن خطور می کند: سونیا که علامت اژدها را ندارد، پس چرا دلش می خواهد در این مسابقات شرکت کند؟ برای کنجکاوی؟ اثبات خود یا نجات زمین؟ این چیزی است که فیلم دقیقا برایمان روشن نمی کند.

القصه کینو، سونیا و کول به سمت معبد ریدن می روند. در این نقطه از داستان لیو کانگ ظاهر می شود؛ شخصی که دوست داشتیم به عنوان قهرمان فیلم ببینیم. لیو درست بعد از اینکه با آتش به آن ها حمله می کند، می گوید که دشمنشان نیست! خوب این راه بسیار خوبی برای دوست پیدا کردن به نظر می رسد.

آن ها با هم به معبد ریدن می روند؛ جایی در میان کوه ها که آنقدر بزرگ هست که در این دوران بتوان راحت پیدایش کرد. لیو کانگ در معبد می گوید که کمتر از یک ماه به برگزاری مسابقات مانده است، پس باید حسابی تمرین کنند تا بتوانند دشمنان ماورایی خود را شکست دهند. این که چه اصراری است تا همه چیز آن قدر سریع پیش رود را نمی دانیم. حتی نمی دانیم این چه منطقی است که ریدن در معبدش منتظر قهرمانان زمین می ماند، آن هم زمانی که شنگ سونگ مثل آب خوردن قهرمانان را شکار کرده و می کشد؛ قبل از اینکه بنده خداها بدانند اصلا موضوع از چه قرار است و چرا کشته می شوند!

سونیا متوجه می شود که در کمال تعجب جکس زنده است. در همین حین لیو کانگ می گوید جمع کردن قهرمانان زمین وظیفه او بوده است. خوب باید بگویم جناب کانگ کمی در انجام وظایفش قصور کرده است، چون از قهرمانان زمین دو سه نفر بیشتر باقی نمانده اند. در این جا دوباره ریدن را می بینیم که ظاهر می شود و از رفتارش متوجه می شویم که این قهرمانان زیاد چنگ به دل نمی زنند. گرچه ریدن هم حق گله ندارد. می توانست کمی زودتر از یک ماه مانده به برگزاری تورنمنت Mortal Kombat قهرمانان را پیدا کند و آموزششان دهد. تازه این ها را هم ریدن پیدا نکرده، خودشان آمدند!!!

خوب تقریبا به نیمه فیلم رسیدیم. در طی یک حرکت ساده ساب زیرو و شنگ سونگ مثل ماست به معبد ریدن حمله می کنند و قصد جان قهرمانان زمین را دارند. نه اینکه چیز جدیدی باشد، اما خوب گویا خدایان قدیم همچنان نقش هویج را دارند. لیو کانگ به مانند یک بچه ۵ ساله سعی می کند جلوی ساب زیرو را بگیرد که قطعا موفق نمی شود. در اینجا کونگ لائو ظاهر می شود. کسی که در فیلم قبلی فقط در حد نام جد لیو کانگ ظاهر شد، اینجا پسر عمویش است.

بر طبق انتظارمان این خود ریدن است که جلوی دار و دسته شنگ سونگ را می گیرد. در این مقطع با لغت آرکانا مواجه می شویم. چیزی که به نظر نویسنده هم برای توجیه قدرت مبارزان در دنیای کنونی لازم بود. از قرار معلوم این آرکانا یک قدرت درونی است که مختص قهرمانان مورتال کمبت است و در یک برهه باید پدیدار شود. دستان آتشین لیو کانگ و کلاه تیز و چرخان کونگ لائو آرکانای آن ها هستند. قهرمانان ما نیز باید آرکانایشان را پیدا کنند؛ هرچند روند بیدار کردن این قدرت چندان امیدوار کننده نیست.

لیو کانگ به سونیا بلید می گوید که بدون نشان اژدها از آرکانا خبری نیست. و این کمی برای بانوی بلوند همه فن حریف ما ناخوشایند است. روند تمرینات کول و کینو ضعیف است. جکس بیدار می شود و متوجه میشود دست هایش را از دست داده و یک نسخه آهنی ضعیف جایش را گرفته است.

بعد از تمرینات تاسف بار دو مبارز، لیو کانگ و کونگ لائو با چندین توهین آبدار موفق می شوند آرکانای کینو را بیدار کنند. بله! مثل بازی ها یک چشم لیزری است! کول همچنان مثل یک مبارز آماتور رفتار می کند. انگار نه انگار که یک بار قهرمان جهان شده است. برای اولین بار کول به اینکه چرا نشان اژدها را از بچگی دارد اشاره می کند و ریدن قصه اصل و نصب کول را می گوید. خوب جالب است که اگر خاندان هانزو هاساشی ان قدر قدرتمند بوده که نتیجه مسابقات را تحت تاثیر قرار دهد، چرا دار و دسته زرنگ شنگ سونگ متوجه نشدند که این خاندان منقرض نشده است؟! حتی اگر از وجود این خاندان هم بی خبر بودند، هر چه نباشد کول یکی از قهرمانان زمین است. چطور به ذهنشان نرسید در بچگی از شر او یا هر یک از نیاکانش خلاص شوند؟!

داستان فیلم مورتال کمبت

در اینجا ریدن توی صورت کول به او می گوید که امیدی به او ندارد و با ایجاد یک پرتال، او را به نزد خانواده اش می فرستد. خوب حداقل می توانست تا مدتی او را در غار نگه دارد تا آب ها از آسیاب بیفتد. گویا ریدن فراموش کرده بود این مرد زن و بچه دارد و قاتلانی از دنیاهای دیگر به دنبالش هستند.

شنگ سونگ و افرادش به دنبال راهی برای نفوذ به معبد ریدن هستند. این جا با شخصیت هایی مثل نیتارا، کابال، ژنرال ریکو و شاهزاده گوروی ۴ دست مواجه می شویم. کابال می گوید که میتوان از حرص و طمع کینو به نفعشان استفاده کنند؛ چیزی که برای ما روشن بود، اما گویا افراد درون معبد گمان می کنند کینو طرف خودشان است. با توجه به رفتار خودخواهانه کینو پیش بینی خیانت او تقریبا بر همه روشن است. اینجا با قسمت پایانی روبرو می شویم. همه چیز به هم می ریزد. گورو به کول حمله می کند. کینو حفاظ معبد ریدن را می شکند و شنگ سونگ و افرادش وارد معبد می شوند.

اگر تجربه بازی مورتال کمبت را داشته باشید، حس می کنید در حال تماشای کات سین (در هنگام انجام بازی های رایانه ای لحظه ای بازی قطع شده و فیلم هایی در مورد شخصیت های بازی پخش می شود) و سرنوشت شخصیت ها در بازی هستید!! چنیدین فیتالیتی خوب و پر خشونت را اینجا می بیبنیم. به جز مبارزه خسته کننده کول، بقیه در اینجا نسبتا خوب ظاهر می شوند. یکی از اتفاقات خنده دار این بود که ملینا به محض اینکه متوجه می شود سونیا از مبارزان زمین نیست، علی رغم داشتن برتری کامل و فرصت از جان سونیا می گذرد! اما کینو چندان بدش نمیاید زنی را که چند ماه او را در غل و زنجیرکرده بود بکشد.

در اینجا هم جکس آرکانایش را بیدار می کند: دست های آهنی! فقط ماندم اگر دست هایش قطع نشده بود باز هم آرکانایش این می شد یا نه. درگیری کول با گورو به درازا می کشد. درست وقتی خانواده اش در خطر هستند، دستبند دخترش برایش تبدیل به یک زره می شود و بوم! آرکانای او یک زره با باتوم است! هنوز نمی دانم زره و باتوم هم می تواند ابر قدرت کسی باشد یا نه اما هرچه هست به داد کول می رسد و مبارزه به نفع او تمام می شود.

از آن طرف در معبد ریدن کمی تلفات داریم. کونگ لائو می میرد و روحش توسط شنگ سونگ بلعیده می شود. در طی یک استدلال احمقانه ریدن می گوید که خدایان حق دخالت در روند تورنمنت را ندارد. خوب این تورنمت از اساس اشکال دارد. چطور زمینی ها که هیچ قدرت خاصی ندارند، با نژادها و دنیاهای متقلب بجنگند؟ قشنگ مشخص است فیلمنامه نویس زیاد حوصله نداشته است.

در اینجا کول کلیشه ای ترین دیالوگ تمام اعصار را به مصنوعی ترین شکل ممکن ادا می کند:

«هنوز تمام نشده! ما باید بجنگیم!»

هر قهرمان به جایی می رود تا با حریفش مبارزه کند. سونیا با کینو، لو کینگ با کابال، جکس با ژنرال ریکو و کول بی دست و پا هم با ملینا مقابله می کند. جکس و لیو کانگ حریفانشان را می زنند و چند فیتالیتی خوشگل در محیط های آشنا برایمان عرضه می کنند. سونیا هم طی یک نبرد جذاب کلک کینو را می کند و به آن تتویی که خیلی دلش می خواست می رسد. کول طبق معمول چندان اوقات خوبی ندارد و حتی با آرکانایش هم در شکست دادن ملینا دچار مشکل است. سونیا از غیب به دادش می رسد. گویا آرکانایش هم در کسری از ثانیه بیدار شده، چون با شلیک نئون های قرمز ملینا را شکست می دهد.

ساب زیرو در اینجا کمی مغزش از حالت یخ زده خارج می شود و کاری را می کند که می توانست از اول انجام دهد. خانواده کول را به گروگان می گیرد و در یخ فرو می برد. در گیر و دار جنگ کول و ساب زیرو، طبق معمول کمک برای کول دست و پا چلفتی از راه می رسد. هانزو هاساشی از آخرین طبقه جهنم آمده تا انتقام خون قبیله اش را بگیرد؛ منتها نه در قامت هر نینجایی! بلکه در لباس زرد اسکورپین! در اینجا هم شاهد فیتالیتی ها و مبارزه های نوستالژیک خوبی هستیم؛ مخصوصا با موسیقی مدرن شده مورتال کامبت ۱۹۹۵! فقط یک چیز خیلی جالب است.

هانزو هاساشی یا اسکورپین کلا در تمام فیلم ژاپنی حرف می زند. اما یک جمله را بعد از برگشت از جهنم به انگلیسی می گوید. جمله معروف اسکورپین یعنی بیا اینجا ببینم یا get over here ! گویا در جهنم کلاس زبان برگزار می شود. چون هم اسمش و هم جمله معروفش انگلیسی است! در انتها اسکورپین با کول هم به ژاپنی صحبت می کند که خوب فکر نکنم کول متوجه شود، اما برای اینکه مبادا دل اسکورپین غرورش زیر سوال برود، به روی خودش نمی آورد.

خانواده کول بعد از شکست ساب زیرو بدون حتی یک خراش یا اثرات ناشی از سرمازدگی بیدار می شوند و کول را در آغوش می گیرند. قهرمانان زمین بار دیگر دور هم جمع می شوند. این جاست که شانگ سونگ دوباره ظاهر می شود. معلوم نیست تا الان کجا بوده؟! شاید کار مهمی داشته. چون اگر با ساب زیرو همکاری می کرد، قطعا این دفعه هانزو هاساشی با همراهی کول دوباره به قعر جهنم می رفت. طی یک حرکت، ریدن زمانی که شانگ سونگ دارد قهرمانان را تهدید می کند، عذرش را می خواهد. خوب این هم پایان! گویا برای مورتال کمبت (Mortal Kombat) و تورنمت اصلی باید منتظر فیلم دوم باشیم.

 

 

کلام آخر

آیا فیلم مورتال کمبت یک فیلم ضعیف است؟ بله. آیا یک اقتباس ضعیف است؟ آن هم بله. آیا به عنوان کسی که گیمر نیست می توان آن را نگاه کرد؟ این به سلیقه مخاطب بستگی دارد، اما یک چیز قطعی است. مورتال کمبت ۲۰۲۱ برای تمام گیمرها لذت بخش است و ارزش دیدن دارد. شما فیلم را دیده اید؟ گیمر هستید یا فقط یه عنوان یک مخاطب فیلم را دیده اید؟

نظرتان را با پاسخ از ما به اشتراک بگذارید.

تیزر فیلم مورتال کمبت

اگر می‌خواهید از آخرین و محبوب‌ترین مقالات پاسخ از ما در ایمیل خود مطلع شوید، همین الان ایمیل خود را در کادر زیر وارد کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

PHP Code Snippets Powered By : XYZScripts.com