راهنمای مطالعه
«مغزهای کوچک زنگ زده» تازه ترین فیلم «هومن سیدی» است. فیلمی که هم ستایش کنندگان و هم منتقدان زیادی دارد. «هومن سیدی» که چند سالی است کارش را به عنوان فیلمساز آغاز کرده، با این فیلم به ما نشان داد که انصافا کارگردان قابلی است. میزانسن، دکوپاژ و قاب را میفهمد و سینما را هم می شناسد. «سیدی» همچنین ثابت کرد که جوان آتیه داری در سینمای ایران است.
اگر میخواهید با سریالهای دیگری به نویسندگی هومن سیدی آشنا شوید ، میتوانید مقاله سریال قورباغه را مطالعه کنید.
همانطور که در بالا اشاره کردیم، «مغزهای کوچک زنگ زده» هم طرفداران پر و پا قرصی دارد و هم منتقدان سرسختی. در این مطلب سعی می کنیم تا متوجه این موضوع شویم که وزنه کدام گروه سنگین تر است؛ طرفداران یا منتقدان؟؟؟. علاوه بر این، تک تک انتقاداتی که این فیلم با آن مواجه شده را بررسی می کنیم. با «پاسخ از ما» همراه باشید.
خلاصه داستان فیلم
در یکی از حلبی آبادها و منطقه های فقیر نشین اطراف تهران، پسری به اسم «شاهین» زندگی می کند. برادرش «شکور» یک امپراطوری مواد مخدر دارد و به اصطلاح عامیانه حسابی کله گنده است و سری در میان سرها دارد. «شاهین» خواهان جایگاه بالاتری در دم و دستگاه برادرش است، اما «شکور» اعتماد چندانی به «شاهین» ندارد و به او مسئولیت های جدی و مهمی نمی دهد.
بررسی فیلم مغزهای کوچک زنگ زده
فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» با مونولوگی (گفتگوی با خود) اساسی شروع میشود:
«میگن اگه چوپون نباشه، گوسفندا تلف میشن یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن، چون مغز ندارن. هرکسی که مغز نداره، به چوپون احتیاج داره، یه چوپون دلسوز».
همین مونولوگ در سکانس پایانی فیلم نیز گنجانده شده. البته این دفعه در شرایطی این مونولوگ بیان می شود که میتوان گفت هم متفاوت و هم یکسان با شرایط شروع فیلم است. این تکرار مونولوگ به معنای تکرار یک روند است. روند اشتباهی که فقط ممکن است اجرا کننده اش متفاوت باشد.
در ۱۵ دقیقه اول «مغزهای کوچک زنگ زده»، «هومن سیدی» انتقادات شدیدی را نسبت به معضلات جامعه امروز بیان میکند:
- فقر
- نبود بهداشت
- مواد مخدر و اعتیاد
- بیکاری و اشتغال زایی جبر گونه در مشاغل غیرقانونی
شاید برخی به «سیدی» خرده بگیرند که «ای بابا! بازم سیاه نمایی؟ خسته شدیم از بس بدبختی دیدیم!» اما اگر با دیدی منصفانه و به دور از تعصب به فیلم نگاهی بیاندازیم، فیلمساز جوان تنها درد جامعه اش را فریاد میزند. انتقاد می کند. آگاه سازی میکند و در حالتی تلطیف شده دردهای جامعه را بر روی پرده سینما به نمایش می گذارد. «فرید سجادی حسینی»، بازیگر نقش پدر خانواده در فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده»، نیز در دفاع از نحوه پرداختن فیلم به آسیب های اجتماعی این چنین گفته است:
«ما در این فیلم فقط گوشهای از زندگی مردم را نشان دادیم، این در حالی است که در اخبار و اطلاع رسانیهایمان با اتفاقاتی بدتر از اینها هم روبرو میشویم».
کارگردان جوان فیلم قصد نداشته برایتان از مدینه فاضلهای بگوید که کوه هایش از آبنبات و شکر است، بلکه تصمیم داشته تا با نگاهی انتقادی به ناهنجاریها و معضلات اجتماعی بپردازد و توجهات را به آنها جلب کند تا شاید در رفع آنها تاثیری بگذارد.
انتقادات هومن سیدی
صحبت از مسائل و دغدغه های اجتماعی تنها مختص به سینما نیست و در همه جنبه های هنری مان وجود دارد. از موسیقی گرفته تا مجسمه سازی و نقاشی نسبت به مسائل اجتماعی دغدغه مند بوده . هنرمندان این رشته ها سعی در بازتاب مسائل اجتماعی جامعه شان دارند. خیلی از اوقات هم نگاه هنرمندان به مسائل اجتماعی توام با نوعی غم می باشد. حتی زمانی که به استاد شجریان گفتند که چرا موسیقی سنتی مان این قدر غم آلود است، پاسخ داد:
«موسیقی از تاریخ و جامعه نشات میگیرد و تاریخ کشور ما تاریخ غمباری است».
«هومن سیدی» در «مغزهای کوچک زنگ زده» تنها به بیان مشکلات جامعه فقیر و حاشیه نشین اکتفا نکرده، بلکه دشنه تیز نقد را به سمت خود جامعه نیز گرفته است؛ جامعه مردسالاری که به زن نگاهی برابر با مرد ندارد. فرصت های یکسان در اختیار او نمی گذارد تا آن طور که باید و شاید پتانسیل ها و استعدادهای خود را شکوفا سازد.
کارگردان «مغزهای کوچک زنگ زده» تولید مواد مخدر را به صورت یک شغل درآمدزا اما مخرب در جامعه ای فقیر و حاشیه نشین به بیننده نشان می دهد. او سپس این حلقه را از جامعه تا خانواده کوچکتر میکند و اعتیاد پدر را مخرب ترین مسئله و عامل فروپاشی اخلاقی خانواده نشان می دهد. هومن سیدی حتی عدم مسئولیت پذیری والدین معتاد را عامل اصلی کودکان کار و قاچاق کودکان یتیم معرفی می کند.
شهره، نمادی از زنان سکوب شده
در «مغزهای کوچک زنگ زده»، شخصیت دختر خانواده (شهره) نماد زنی است که سعی دارد بر خلاف منجلابی که به واسطه جبر جغرافیایی با آن دست و پنجه نرم میکند، حرکت کند. «شهره» شاغل است. آن هم در یک آرایشگاه زنانه. چیزی که برای برادرانش یک تابو و کاری ممنوعه است، بنابراین، آنها هر روز به هر بهانه ای سعی دارند او را از ادامه کار منصرف کنند.
در همان ابتدای فیلم، متوجه جایگاه «شهره» در خانواده می شویم. «شهروز»، فرزند کوچک خانواده، موهای رنگ شده خواهرش را میبرد. در نگاه اول، شاید کار «شهروز» یک عمل ساده به نظر بیاید. اما دقت کنید «شهروز» از «شهره» کوچکتر است! او فقط به علت جنسیتی که دارد چنین اجازه ای را به خود می دهد که موهای خواهرش را کوتاه کند. جلوتر که برویم، متوجه می شویم که این یک حرکت برای حفظ آبروی خانواده بوده است.
این حفظ آبرو تا جایی پیش می رود که پسران خانواده تصمیم به قتل خواهر خود و دفنش در حیاط خانه می گیرند. این سکانس با انتقادات زیادی نیز مواجه شد. عده ای اظهار داشتند که این حرکت خشن بسیار اغراق آمیز بوده، اما کافی است تا چندی در فضای مجازی بچرخید یا سری به دادگاه های خانواده در شهرهای کوچک بزنید تا متوجه شوید این سکانس چندان هم خشونت آمیز نبوده و با واقعیت تطابق دارد. در شهرهای بزرگ هم اینگونه اتفاقات کم نمیافتند. با این وجود، هومن سیدی روشی توام با خشونتی پایین را برای کشته شدن «شهره» در فیلم انتخاب کرده است. همه ما می دانیم که در واقعیت، این اتفاق ممکن است هزاران بار خشونت آمیزتر اتفاق بیافتد.
نقدهای بی اساس
آیا فیلم مغزهای کوچک زنگ زده کپی برداری از فیلم شهر خدا است؟
خوب مسلما میتوان گفت جواب به این سوال به برداشت و نگاه شخصی افراد بستگی دارد؛ به طور مثال، از نظر نویسنده به هیچ وجه چنین چیزی واقعیت ندارد. شاید تا حدوی فضا سازی «مغزهای کوچک زنگ زده» شبیه به فیلم «شهر خدا» باشد، اما باید کمی منصفانه با این قضیه برخورد کنیم، چرا که حلبی آباد ها در همه جای دنیا شبیه به هم هستند. آیا باید «هومن سیدی» فیلمش را در مناطقی مثل «جردن» و «کردان» فیلم برداری می کرد تا مبادا بگویند این فیلم کپی است؟ خوب مسلما نمی توانست چنین کاری انجام دهد!
اگر چه، شاید اگر «سیدی» این کار را هم میکرد، باز عده ای پیدا میشدند تا به او برچسب کپی کار بزنند. همانطور که «نیما جاویدی» را متهم به کپی برداری از «فرهادی» کردند. اصولا جامعه انتقادی ایران نسبت به فیلمسازان جوان موضع سخت گیرانه ای دارد؛ مخصوصا اگر فیلمشان دیده شود. اما در بحث الهام گیری فیلم از منابع دیگر هنری، می توان گفت که داستان فیلم شباهت هایی به کتاب «سالتو» اثر «مهدی افروزمنش» دارد.
نوید محمد زاده که بازهم نقش معتاد دارد! این کلیشه نیست؟
خود را در مقام یک کارگردان بگذارید. نقشی دارید که زبان بدن و نحوه بازی در آن بسیار مهم است. آیا شما سراغ بازیگری همچون «نوید محمد زاده» نمیروید که به خوبی از عهده ایفای چنین نقش هایی بر می آید؟ خوب بدون شک کارگردان هم در انتخابش این معیارها را در نظر گرفته و از «نوید محمد زاده» برای ایفای نقش «شاهین» در فیلم دعوت کرده. به حق، «نوید محمد زاده» هم بازی بسیار خوبی را ارائه داده و جواب اعتماد «هومن سیدی» را به انحو احسن پس داده است.
شخصیت پردازی نقش «شاهین» به گونهای است که شاید اگر بازیگر دیگری جای «نوید محمدزاده» بود، نمی توانست نقش را به این خوبی ایفا کند. میدانید که غول اعتیاد به طور هولناکی گریبان جوانان را گرفته است و این روزها مواد مخدر راحت تر از آب خوردن به دست می آید. خوب، هرکارگردان دلسوزی تا جایی که در توانش باشد سعی میکند از این معضل انتقاد کند.
این که چرا مواد مخدر مثل نقل و نبات راحت پیدا میشود، از دغدغه های اصلی کارگردان است. پس مسئله معتادها و اعتیاد در «مغزهای کوچک زنگ زده» کلیشه ای نیست. «نوید محمد زاده» هم به کرات اثبات کرده که نقش یک فرد معتاد را خوب بازی می کند. چرا کارگردان انتخابش نکند؟ چون نقشش تکراری است؟ پس چرا بازیگرانی مانند «آدام سندلر»، «لیام نیسون» و «مت دیمون» گاهی نقش های تکراری بازی می کنند و کسی به آنها خرده نمی گیرد؟ آیا «نوید محمد زاده» باید جواب پس دهد، چون ایرانی است؟
ببینید در اینجا مسئله توانایی در نشان دادن یک نقش مطرح است. همه ما نقش آفرینی های «محمدزاده» در «سرخپوست» و «متری شش و نیم» را دیده ایم. پس او توانایی بازی در نقش های متفاوت را دارد.
آیا مغزهای کوچک زنگ زده غیرواقعی است؟
برخی می گویند:فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» خیلی اغراق آمیز است. خوب اساس سینما اغراق است. هنر سینما یعنی بازگویی حقیقت به شکلی سرگرم کننده و اغراق آمیز. البته موافقم که در برخی از بخش های «مغزهای کوچک زنگ زده»، اغراق موجود در فیلم کمی زیادی است؛ به عنوان نمونه، میتوان به صحنه حمام کردن «شاهین» در وان و در زیر نور آفتاب اشاره کرد. اما، در این صورت به خود شخصیت نمی توان خرده گرفت. اگر شخصیت «شاهین» را در یک فیلم ابر قهرمانی خارجی می دیدیم؛ شاید زبان به ستایش می گشودیم. اما شاید نگاهمان به فیلم های داخلی به گونه ای دیگر است و نسبت به آنها کمی سختگیرانه تر موضع گیری می کنیم.
دیالوگ های طلایی
دیالوگ ها هم در سطح دیگری قرار دارند و واقعا حساب شده هستند. البته عده ای می گویند چرا دیالوگ های بین شخصیت ها این قدر سریع گفته می شود و چرا دیالوگ ها همراه با فریاد بیان می شوند؟!! خوب ضرب آهنگ فیلم هم سریع است. شاید اگر این ضرب آهنگ و دیالوگ ها را در سینمای «تارانتینو» می دیدیم، به به و چه چه مان گوش فلک را کر می کرد. اما چون «مغزهای کوچک زنگ زده» فیلمی خارجی نیست، کمی سختگیری به خرج می دهیم و از جزئی ترین چیزها هم ایراد می گیریم.
باید ببینیم ملاک شما در ارزیابی فیلم چیست؟ سینمای غرب؟! خوب شاید هزار سال دیگر هم ما به آن دکوپاژ، میزانسن، قاب بندی و جلوه های ویژه نرسیم. آیا باید تمام تولیدات داخلی را بکوبیم؟ باید سینمای ایران را با ایران مقایسه کنیم. در میان انبوهی از فیلم های ضعیف و به اصطلاح کمدی که با لودگی و شوخی های گاها جنسی مخاطب را به سینما میکشانند، فیلم هایی مانند «مغزهای کوچک زنگ زده» یک دُر گرانبها محسوب می شوند.
پایان بندی مغزهای کوچک زنگ زده
همانطور که قبلا هم گفته شد، مونولوگ سکانس ابتدایی فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» در سکانس پایانی آن نیز استفاده می شود. جایی که امپراطوری «شکور» را با بولدوزر نابود می کنند. این هم یکی از انتقادات کارگردان نسبت به جرم و بزه موجود در جامعه است. چرا که او اعتقاد دارد که با از بین بردن یک مکان تنها محل شرارت است که از بین می رود، نه خود شرارت و عامل به وجود آورنده آن. «سیدی» به درستی به راهکار نامناسب قانونگذاری غالب در جامعه اشاره می کند. در واقع میتوان گفت هیچوقت با تخریب یک مکان، شرارت از بین نمی رود و چوپان، گرگ و گوسفندان همچنان باقی می مانند.
یکی از نقدهای دیگری که در مورد فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» گفته می شود این است که چرا «شکور» فرار نکرد؟ چرا ماند تا دستگیر شود؟ باید فرار می کرد! دوستان! در واقع، این تصمیم «شکور» بوده که بماند و از امپراطوری اش دفاع کند. نمی توان این را به پای ضعف فیلمنامه گذاشت. اگر ما تصمیمی که شخصیتی در فیلم میگیرد را دوست نداریم، نباید بگوییم که این تصمیم در واقع یک گاف و اشتباه سینمایی است. «شکور» ماند، به همان دلیلی که «تونی مونتانا» در «صورت زخمی» در امپراطوری اش ماند. پس تصمیمات شخصیت ها دست من و شما نیست.
سخن آخر
«هومن سیدی» در فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده»، سه برادر داستان را نماینده سه نسل درگیر در این اجتماع معرفی میکند، که هر کدام از آنها رفتارها و خصوصیات متفاوتی دارند. کارگردان «شکور» را نماینده نسلی نشان داده که فداکار بوده، اما درگیر سنت های اشتباه است. «شهروز»، برادر کوچک خانواده، هم نماینده نسل کاملا سوخته ای است که مجبور است این چرخه اشتباه را تکرار کند.، اما «شاهین» نماد بسیاری از ماست. شاید حتی خود شخص کارگردان! «شاهین» نماینده نسلی می باشد که خسته است و سوالاتی اساسی دارد. هم سنت برایش مهم است و هم در چالش مدرنیته دست و پا میزند. شاهینی که شاید اگر جایی دیگر متولد میشد، سرنوشت چیزی بیشتر از داغ سر شیشه نوشابه به او ارزانی میکرد.
فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» را دیده اید؟ آن را چگونه یافتید؟ نظر خود را با «پاسخ از ما» به اشتراک بگذارید.
بازیگران فیلم مغزهای کوچک زنگ زده
مغزهای کوچک زنگ زده
من واقعا دوستش داشتم این فیلمو. البته تو سینما ندیدم. بازم فیلمای ایرانی معرفی کنید لطفا.
مانی عزیز
ممنون که نظر خود را با پاسخ از ما به اشتراک گذاشتید. اگر به فیلم های ایرانی علاقه دارید، ممکن است مقاله ۸ فیلم برتر داریوش مهرجویی برایتان جذاب باشد.
هومن سیدی واقعا کولاک کرده. نمی گم خیلی اکشن کولی داره، ولی تو فیلمای ایرانی کم می بینیم از این چیزا!
اصغر عزیز
سپاسگذارم که نظر خود را با ما به اشتراک گذاشتید. اگ فیلم های اکشن را می پسندید، توصیه میکنم مقاله جان ویک را از دست ندهید.