راهنمای مطالعه
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که با کدامیک از افراد خارجی موفق در یک روز به دنیا آمده اید؟ نتایج تحقیقات نشان می دهد که برخی از اخلاق های افرادی که در یک ماه به دنیا آمده اند می تواند شبیه به هم باشد. اگر متولد فروردین هستید به شما توصیه می کنم حتما در این مقاله از «پاسخ از ما» ما را همراهی کنید، چون قرار است افراد خارجی موفق متولد فروردین را بشناسید. پس از خواندن این مطلب برای ما نظر بگذارید که آیا با این افراد دارای علایق یا رفتارهای مشترک هستید یا خیر؟
کوئنتین تارانتینو (۲۷ مارس)
اولین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین که باید بشناسید کوئنتین تارانتینو است. کوئنتین جِروم تارانتینو، کارگردان و فیلمنامه نویس معروف آمریکایی، در ۲۷ مارس ۱۹۶۳ در ایالات متحده آمریکا متولد شد. او قبل از این که کار خود را در عرصه فیلمسازی آغاز کند، در فروشگاه کرایه فیلم مشغول به کار بود. از مهمترین افتخارات او می توان به کسب جایزه نخل طلایی بهترین کارگردان و هنرپیشه و کسب جایزه اسکار بهترین فیلمنامه نویس اشاره کرد.
دوره کودکی و نوجوانی
کوئنتین تارانتینو در سال ۱۹۶۳ در شهر ناکسویل ایالت تنسی آمریکا متولد شد. پدر او تونی تارانتینو، بازیگر و نوازنده موسیقی و مادرش کانی مک هیو، پرستار بود. تونی تارانتینو ایتالیایی تبار و مک هیو از ایرلندی های ساکن آمریکا بود. مک هیو در دوران تحصیل خود در رشته حقوق در سفری به لس آنجلس با تونی تارانتینو آشنا شد. این آشنایی منجر به ازدواج آن ها شد، اما این رابطه دیری نپایید، زیرا قبل از اینکه کوئنتین متولد شود، پدر و مادر وی از هم جدا شدند و او نزد مادربزرگش زندگی کرد. تارانتینو یک برادر ناتنی هم دارد که نام وی ران است.
مک هیو پس از اینکه از پدر تارانتینو جدا شد، به لس آنجلس رفت و با کرت زاستوپیل که یک موزیسین بود ازدواج کرد. کانی زاستوپیل، مادر کوئنتین تارانتینو، او را در زمینه علاقه به سینما تشویق کرد و کوئنتین را به همراه خود به صحنه فیلمبرداری می برد. تارانتینو تا زمان دبیرستان ناربون در هاربر سیتی به تحصیل پرداخت تا این که در ۱۵ سالگی برای شرکت در کلاس های بازیگری مدرسه را رها کرد. او مدتی در مرکز اجاره فیلم کار می کرد و در کنار آن به یادگیری بازیگری مشغول بود.
برای آشنایی بیشتر با این فیلمنامه نویس معروف، مقاله بیل را بکش را مطالعه کنید.
فعالیت حرفه ای کوئنتین تارانتینو
تارانتینو که پس از دبیرستان درس را رها کرده بود و به دانشگاه نرفته بود، از طریق شرکت در دوره های آموزشی و تجربه استعداد هنری اش شکوفا شد. کوئنتین با تلاش هایش بالاخره توانست در این عرصه جا باز کند و سبک منحصر به فرد خود را به وجود آورد. فیلم های ساخته شده توسط تارانتینو معمولا فیلم های هیجانی همراه با خشونت هستند که هوش و فکر بالایی را می طلبد. او کار خود را با بازیگری در نقش های جزئی شروع کرد و همزمان با بازی در این نقش ها دوره های آموزشی مربوط به سینما را می گذراند.
تارانتینو در دهه ۱۹۸۰ یک فیلمنامه به نام «عشق حقیقی» را به نگارش درآورد و به دنبال سرمایه گذار برای تبدیل آن به فیلم بود، اما به دلیل نرسیدن به نتیجه مطلوب فیلمنامه اش را فروخت. این فیلم پس از مدتی دست به دست شدن به دست کارگردان مشهور، تونی اسکات، افتاد. تارانتینو پس از «عشق حقیقی» فیلمنامه ای به نام «قاتلین بالفطره» نوشت و آن را به شریکش، رند واسلر، داد. او با پولی که از فروش فیلمنامه «عشق حقیقی» به دست آورده بود، کار روی فیلمنامه دیگرش به نام «سگ های انباری» را آغاز کرد. با راضی شدن بازیگری مانند هاروی کیتل برای حضور در فیلم «سگ های انباری» مدتی بعد شرکت لایو اینترتینمنت سرمایه گذاری این فیلم را پذیرفت.
در سال ۱۹۹۲ تارانتینو با فیلم «سگ های انباری» اولین کار خود را به طور جدی در زمینه فیلمسازی آغاز کرد. او به عنوان کارگردان، نگارنده و بازیگر این فیلم به فعالیت پرداخت. از دیگر بازیگران این فیلم می توان به تیم راث، هاروی کیتل، کریس پن و مایکل مدسن اشاره کرد. در سال ۱۹۹۴ تارانتینو به عنوان نویسنده و کارگردان ساخت دومین فیلم خود به نام «داستان عامه پسند» (Pulp Fiction) را آغاز کرد. از بازیگران این فیلم می توان به ساموئل ال جکسون، جان تراولتا، هاروی کیتل، اما تورمن و بروس ویلیس اشاره کرد.
در سال ۱۹۹۴ تارانتینو دیگر به فردی معروف تبدیل شده بود. او با فیلم «داستان عامه پسند» جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن را کسب کرد و نامش بر سر زبان ها افتاد. فیلم «داستان عامه پسند» (پالپ فیکشن) که نامزد ۶ جایزه اسکار شده بود، تارانتینو را به اوج شهرت رساند؛ به شکلی که برای مصاحبه در برنامه های مختلف تلویزیون از او دعوت می شد. شش جایزه اسکار فیلم «داستان عامه پسند» شامل بهترین تصویرسازی، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه (تارانتینو و آوری)، بهترین هنرپیشه (جان تراولتا)، بهترین بازیگر مرد نقش دوم (ساموئل ال جکسون) و بهترین بازیگر نقش دوم زن (اوما تورمن) بود.
تارانتینو در سال های بعد به عنوان نویسنده، کارگردان، تهیه کننده و هنرپیشه کار خود را ادامه داد. در سال ۱۹۹۶ فیلمنامه «از گرگ و میش تا سحر» را به نگارش درآورد و به عنوان تهیه کننده به این کار مشغول شد. در سال ۱۹۹۹ شروع به ساخت قسمت بعدی فیلم «از گرگ و میش تا سحر» با عنوان جدید « از گرگ میش تا سحر ۲: پول خون تگزاس» کرد. در سال ۱۹۹۷ فیلمنامه فیلم «جکی براون» (Jackie Brown) را به نگارش درآورد و به عنوان کارگردان روی آن کار کرد. ساموئل ال جکسون، پم گرایر، رابرت فاستر و رابرت دنیرو از بازیگرانی بودند که در این فیلم وی را همراهی کردند.
تارانتینو در سال ۲۰۰۳ شروع به ساخت فیلم های پرطرفدار «بیل را بکش ۱» و «بیل را بکش ۲» کرد. در سال ۲۰۰۵ فیلم «شهر گناه» را کارگردانی کرد. مدتی بعد نیز فیلم های «ضد مرگ» و «حرامزاده های لعنتی» را جلوی دوربین برد و موفقیت ها و جوایزی را کسب کرد. از دیگر فیلم های او تا به امروز می توان به «جنگوی آزاد شده» و «هشت نفرت انگیز» اشاره کرد.
زندگی شخصی
برحسب برخی گفته ها تارانتینو با هنرمندان مختلفی چون میرا سوروینو، آلیسون آندرس، سوفیا کاپولا، جولی دریفوس، مارگارت چو، کیتی گریفین و اما تورمن دارای روابط عاطفی بوده است. او در سال ۲۰۱۸ با دنیلا پیک ازدواج کرد. رابرت رودریگز، الی راث، فیونا اپل، کوین اسمیت، پل توماس اندرسون و هاروی کایتل از دوستان صمیمی تارانتینو هستند.
برخی از جوایز و افتخارات کوئنتین تارانتینو
- نامزد بهترین کارگردانی برای فیلم «داستان عامه پسند» در در مراسم اسکار ۱۹۹۴
- برنده نخل طلا در جشنواره بین المللی فیلم کن برای فیلم «داستان عامه پسند» در سال ۱۹۹۴
- برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی برای فیلم «داستان عامه پسند» در مراسم اسکار ۱۹۹۴
- برنده جایزه بهترین فیلم کمدی گلدن گلوب برای فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» در سال ۲۰۲۰
- برنده جایزه بفتا به عنوان بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی برای فیلم«جنگوی آزاد شده» در سال ۲۰۱۳
حقایقی درباره کوئنتین تارانتینو
- در سال ۲۰۰۵ تارانتینو توسط مجله تایم به عنوان ۱۰۰ فرد تاثیر گذار جهان شناخته شد
- پیتر بوگدانوویچ، بازیگر، فیلمنامه نویس و کارگردان، از تارانتینو به عنوان «تنها کارگردان تاثیرگذار نسل خویش» نام برده است.
- تارانتینو در سال ۲۰۱۵ موفق به دریافت ستاره خیابان مشاهیر هالیوود شد.
- مجله سینمایی امپایر (Empire) از فیلم «سگ های انباری» (Reservoir Dogs) به «عنوان بهترین فیلم مستقل تاریخ» یاد کرده است.
- تارانتینو با شرکت در کلاس های بازیگری جیمز بست با افرادی آشنا شد که بعدها بازیگر فیلمش شدند.
- تارانتینو در دورانی به عنوان کارمند هوا فضا مشغول کار بود. همچنین ۵ سال در یک ویدئو فروشی در کالیفرنیا کار می کرد.
- در برخی از فیلم نامه های تارانتینو به نام یک کاراگاه پلیس به اسم اسکاگنتی حداقل یک بار اشاره شده است.
- در بسیاری فیلم های تارانتینو آثاری از خشونت و مواد مخدر دیده می شود؛ با این حال او در واقعیت از آن ها بیزار بود.
ونسان ون گوگ (۳۰ مارس)
دومین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین ونسان ون گوگ است. ونسان ون گوگ از بزرگترین و مشهورترین نقاشان هلندی و همچنین نقاشان دنیا محسوب می شود. بیش از ۲۱۰۰ اثر از ونگوگ به جای مانده که شامل ۸۶۰ اثر نقاشی رنگ روغن و بیش از ۱۳۰۰ اثر نقاشی آبرنگ، طراحی و اسکیس می شود. ونگوگ در سن نوجوانی وقتی در دوره دبیرستان تحصیل می کرد، اصول طراحی را یاد گرفت، اما در سن ۲۷ سالگی وقتی با نقاشان سبک امپرسیونیسم آشنا شد، به طور جدی فعالیت خود در این زمینه را آغاز کرد. سبک ونگوگ به سبک «پست امپرسیونیست» معروف است.
دوران کودکی و نوجوانی
ونسان ونگوگ نقاش معروف در ۳۰ مارس ۱۸۵۳ در هلند متولد شد. پدر و پدربزرگ ونگوگ کشیش بودند و سه عموی او در زمینه فروش نقاشی کار می کردند. او یک برادر به نام تئو داشت که با وی صمیمی بود. ونگوگ علاوه بر تئو ۴ خواهر و برادر دیگر هم داشت. ونگوگ در دوران کودکی فردی آرام بود. در سال های اولیه زندگی هنوز استعداد هنری او کشف نشده بود. او دوران تحصیل خود را ابتدا در مدرسه روستا گذراند، مدتی به عنوان معلم خصوصی به آموزش او می پرداخت و بعد از آن هم وارد یک مدرسه شبانه روزی شد. ونگوگ وقتی که ۱۶ سال داشت، در گالری لاهه شروع به کار کرد. بعدها برادرش تئو نیز در این موسسه شروع به کار کرد.
فعالیت های شغلی و هنری
در سال ۱۸۷۳ ونسان از طریق گالری لاهه به لندن و در سال ۱۳۷۵ به پاریس منتقل شد. او در آن جا به عنوان یک دلال هنری فعالیت کرد، اما مدت زمانی بعد اخراج شد. ونسان بعد از اخراج به عنوان دستیار یک معلم در انگلستان شروع به کار کرد، اما اوضاع به همین شکل نگذشت و او مدتی بعد به هلند بازگشت. او در هلند تصمیم گرفت راه پدرش را دنبال کند و کشیش شود، اما به خاطر رفتار عجیبی که داشت در این مورد هم شکست خورد.
او که پس از گذراندن دوره آموزشی به عنوان مبلغ مسیحیت به یک معدن زغال سنگ در بلژیک فرستاده شده بود، پس از گذشت مدت زمانی کار در آن جا قرارداد او برای بار دیگر تمدید نشد. والدین ونگوک درباره رفتارهای او بسیار نگران بودند؛ تا جایی که سعی داشتند او را در یک آسایشگاه روانی بستری کنند. پدر و مادر ونگوگ برای پذیرش او در دانشگاه تصمیم گرفتند هزینه هایی برای کلاس خصوصی وی بپردازند، اما ونگوک درس و مدرسه را رها کرد.
سرانجام ونگوگ برای تحصیل در آکادمی هنر بروکسل به آن جا سفر کرد. او فقط ۹ ما آن جا ماند و سپس همه چیز را رها کرد، به خانه پدری اش بازگشت و به طراحی پرداخت. در اواخر سال ۱۸۸۱ به لاهه رفت و در آن جا به ادامه فعالیتش در زمینه طراحی پرداخت. در سال ۱۸۸۵ اثری به نام «سیب زمینی خوران» را خلق کرد. «سیب زمینی خوران» اولین اثر برجسته ونگوگ بود که به نوعی ستایش زندگی ساده و تلنگری به مدرنیته است.
ونگوک پس از پشت سر گذاشتن یک دوره تنهایی و فکر کردن با خود تصمیم گرفت به پیشنهاد برادرش عمل کند و هنر را دنبال کند. رابطه بین ونگوک و برادرش تئو بسیار عمیق بود؛ در حدی که تئو او را از لحاظ مالی حمایت مالی می کرد. در سال ۱۸۸۶ ونگوگ به پاریس رفت تا با برادرش تئو زندگی کند. در همین زمان بود که با اثرهای هنرمندان امپرسیونیست و پسا امپرسیونیست آشنا شد. از اتفاقات خوب اقامت او در پاریس دوستی با نقاشان بزرگی چون پل سینیاک یا ژرژ سورا بود. ونگوگ اوایل سال ۱۸۸۸ به شهر «آرل» رفت. در این زمان او دیگر به پیشرفت مطلوبی رسیده بود و هنر به عنوان شغلی تثبیت شده برای او بود. ونگوگ شروع به خلق آثار شخصی مدرن کرد و ترکیب رنگ زیبا و شجاعانه او بیش از پیش نقاشی های او را مورد توجه قرار می داد.
در حالی که ونگوگ پیشرفت خوبی داشت و احساس خوش بینی می کرد، اولین نشانه های بیماری اش که نوعی صرع بود نمودار شد. این بیماری با حمله روانی و توهم همراه بود؛ به طوری که در یکی از این حمله ها او در حرکتی جنون آمیز گوش چپ خود را برید. ونگوگ علیرغم بیماری و مشکلاتی که داشت آثار هنری زیادی خلق کرد که برخی از آن ها بعدها به شهرت جهانی رسید. از معروفترین این آثار می توان به شب پر ستاره، گل آفتابگردان، کافه شبانه، انسان، مناظر طبیعی و پرتره هایش اشاره کرد.
پایان زندگی ونگوگ
ونگوگ که با تلاش های بسیار خود و حمایت برادرش به پیشرفت خوبی رسیده بود و تا حدی شناخته شده بود در جولای سال ۱۸۹۰ با یک هفت تیر به زندگی خود پایان داد. ۶ ماه بعد از مرگ ونگوک برادرش تئو نیز درگذشت. همسر تئو بعد از مرگ این دو برادر، تمام آثار ونگوک را جمع آوری کرد و برای نمایش آثار آن ها را به هلند بازگرداند.
حقایقی درباره ونسان ونگوک
- ونگوگ برخی از آثار معروف خود را زمانی که در بیمارستان روانی بستری بود طراحی کرد.
- او هیچ گاه ازدواج نکرد و صاحب فرزندی نشد.
- بر طبق برخی از تحقیقات مرگ او خودکشی نبوده است.
- همسر برادر ونسان ونگوک، تئو، با نمایش آثار ونگوک پس از مرگ وی نقش مهمی در به شهرت رساندن ونگوک داشت.
سلین دیون (۳۰ مارس)
سومین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین که باید بشناسید سلین دیون، خواننده نام آشنای کانادایی تبار، است. سلین دیون با خلق آثار زیبای خود به عنوان ملکه هنر شناخته می شود. او با خواندن تیتراژ پایانی فیلم تایتانیک به شهرت جهانی رسید. علاوه بر این، برنده شدن دو جایزه به معروفیت او کمک فراوانی کرد، یکی از این جوایز متعلق به جشنواره جهانی موسیقی پاپ یاماها و دیگری مربوط به مسابقه یورویژن ۱۹۸۸ بود. دیون تا به امروز در سبک های مختلفی چون پاپ، راک، موسیقی مذهبی و کلاسیک کار کرده است. تکنیک، صدا و قدرت خواندن باعث موفقیت او شد.
دوران کودکی و نوجوانی
سلین ماری کلودت دیون در ۳۰ مارس ۱۹۶۸ در کبک کانادا متولد شد. خانواده دیون یک خانواده پر جمعیت بود؛ او ۱۳ خواهر و برادر دارد. خانواده سلین دیون به دلیل جمعیت زیادی که داشت با مشکلات مالی فراوانی سر در گریبان بود. سلین کوچکترین فرزند خانواده بود و زمانی که فقط ۵ سال داشت، به دلیل برخورد با یک کامیون دچار سانحه شد؛ به طوری که چند روز بیهوش بود. اگر چه این موضوع سبب نگرانی بسیار برای خانواده او شد، اما به مرور زمان او سلامت خود را بازیافت.
دیون کار خود در زمینه موسیقی را از همان دوران نوجوانی آغاز کرد. وقتی که او ۱۲ ساله بود با همراهی مادر و برادرش ژاک روی اولین ترانه خود به نام «تنها یک رویا بود» کار کرد. برادر دیگرش، میشل دیون، این ترانه را برای مدیر برنامه موسیقی، رنه آنژلیل، فرستاد. آنژلیل با شنیدن این ترانه آن قدر تحت تاثیر قرار گرفت که به گریه افتاد و از همان موقع تصمیم گرفت سلین را در عرصه موسیقی به یک ستاره تبدیل کند. دیون وقتی به سن ۱۸ سالگی رسید، با دیدن یکی از کارهای مایکل جکسون تصمیم گرفت همانند او هنرمندی موفق شود.
فعالیت هنری و حرفه ای
سلین دیون در سال ۱۹۸۱ اولین و دومین آلبوم خود را منتشر کرد و در سال ۱۹۸۳ با اجرای ترانه «از عشق یا از دوستی» در فرانسه به شهرت رسید. او پس از تبدیل شدن به چهره ای شناخته شده در فرانسه، برای این که کارهای خود را در سطح بین المللی ارتقا دهد، به یادگیری زبان انگلیسی پرداخت. سرانجام در سال ۱۹۹۰ اولین آلبوم او به زبان انگلیسی منتشر شد. انتشار آلبوم دیون به زبان انگلیسی شهرت او را تا ایالات متحده رساند و از آن پس بود که زمینه های دستیابی به شهرت جهانی برای او فراهم شد.
در سال ۱۹۹۹ زمانی که سلین دیون در دوران موفقیت خود به سر می برد، تصمیم گرفت برای مدتی کارش را کنار بگذارد و به زندگی مشترکش بپردازد. در واقع به دلیل بیماری سرطان همسرش ترجیح داد، مدت بیشتری با او وقت بگذراند و کنار او باشد. او سال ۲۰۰۲ دوباره فعالیت خود را آغاز کرد و در سال ۲۰۰۴ جایزه ویژه الماس را به عنوان پرفروش ترین آثار خواننده زن کسب کرد.
زندگی شخصی
سلین دیون در سال ۱۹۹۱ با رنه آنژلیل که اولین بار در سن نوجوانی او را ملاقات کرده بود، نامزد شد و در دسامبر ۱۹۹۴ در کلیسا با یکدیگر پیمان ازدواج بستند. اختلاف سنی میان دیون و رنه آنژلیل ۲۶ سال بود. سلین قبل از ازدواج با رنه ۵ سال با او به طور پنهانی ارتباط داشت. او بعد ها دلیل پنهان کردن رابطه اش را عکس العمل های منفی مردم بیان کرد. آن ها از این ازدواج صاحب سه فرزند به نام های رنه چارلز، نلسون و ادی شدند. دو فرزند آن ها السون و ادی دوقلو هستند.
رنه قبل از ازدواج با دیون یک بار ازدواج کرده بود و از این رابطه صاحب یک پسر شده بود. پسر رنه حدودا ۳ ماه از سلین دیون بزرگتر بود. رنه آنژلیل در موفقیت دیون نقش مهمی داشت؛ به نحوی که از آغاز راه تا رسیدن دیون به شهرت و موفقیت از حمایت وی دریغ نکرد. سلین دیون قبل از ضبط آهنگ تایتانیک از آن نفرت داشت و رنه بود که او را به خواندن این آهنگ تشویق می کرد. رنه آنژلیل در تاریخ ژانویه سال ۲۰۱۶ دو روز قبل از تولد ۷۴ سالگی درگذشت و دو روز بعد از آن نیز سلین برادرش را از دست داد.
حقایقی درباره سلین دیون
- معروف ترین ترانه سلین دیون ترانه «قلب من ادامه خواهد داد» در تیتراژ پایانی فیلم تایتانیک بود.
- سلین دیون در یکی از کنسرت هایش دچار مشکل شد؛ در این کنسرت ناگهان صدایش گرفت و مجبور شد اجرا را متوقف کند. اگر چه جو خوبی نبود، اما او دوباره به صحنه برگشت و با احتیاط بیشتری به اجرا پرداخت.
- سلین دیون می تواند به ۵ زبان زنده دنیا یعنی زبان انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، ژاپنی و آلمانی بخواند.
- سال ۲۰۱۶ سال سختی برای دیون بود، زیرا او در این سال ابتدا همسرش و دو روز بعد از آن برادرش را از دست داد. اگرچه دیون شرایط سختی داشت، اما به کمک دوستان، خانواده و هوادارانش توانست به شرایط عادی بازگردد.
- سلین دیون در ۷ مارس در ۵۱ سالگی با پوشیدن لباس های پوشیده صورتی رنگ و پوشیدن شلواری گشاد به همراه دامن پلیسه کوتاه با یک کت قوانین مد را شکست.
یوهان سباستیان باخ (۳۱ مارس)
چهارمین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین که باید بشناسید یوهان سباستیان باخ است. یوهان سباستیان باخ، آهنگساز و نوازنده ارگ و هارپسیکورد اهل آلمان، از بزرگترین آهنگسازان تاریخ دنیا است. او در سبک های مختلف نوازندگی فعالیت داشت و آهنگ مشهور او «توکاتا و فوگ در ر مینور» است. از دیگر آثار معروف باخ می توان به «مَس در سی مینور»، «کنسرتوهای براندنبورگ» و «تمرین کلاویه ها» اشاره کرد.
دوره کودکی و نوجوانی
یوهان سباستیان باخ، موسیقیدان بزرگ آلمانی، در تاریخ ۳۱ مارس ۱۶۸۵ در آیزناخ، تورینگتن آلمان متولد شد. پدر او یوهان آمبروزیوس باخ، نوازنده موسیقی در شهر آیزناخ، بود و گفته شده که او به یوهان نوازندگی ویولن را آموخت. عموهای یوهان نیز مانند پدرش همگی به حرفه موسیقی مشغول بودند و در زمینه های مختلف آن فعالیت می کردند.
باخ در سن ۷ سالگی وارد مدرسه شد و به یادگیری دروس مختلف پرداخت. در سال ۱۶۹۴ مادرش و در سال ۱۶۹۵ پدرش را از دست داد؛ یعنی تنها ۱۰ سال داشت که یتیم شد. بعد از مرگ پدر و مادر یوهان، برادرش، یوهان کریستوف، سرپرستی او را به عهده گرفت. یوهان کریستوف در آن زمان نوازنده کلیسا در اردروف بود. او به برادر کوچک خود آموزش هایی در زمینه موسیقی داد و او را در یک مدرسه محلی ثبت نام کرد. باخ در ۱۴ سالگی با دریافت کمک هزینه تحصیلی وارد مدرسه معتبر سنت میکائیل در لونبورگ شد. او در این مدرسه به یادگیری علوم مختلف پرداخت. پس از گذشت زمانی با پیشرفت های بیشتر نواختن ویولن و هارپسیکورد را آغاز کرد.
فعالیت هنری و حرفه ای
باخ در سال ۱۷۰۳ کار خود در دربار دوک یوهان ارنست در وایمار را آغاز کرد. او به عنوان موسیقیدان در آن جا مسئول نواختن ارگ کلیسا بود و گاهی نیز ویولن می نواخت. پس از مدتی، رشد و شهرت یوهان سباستیان باخ سبب شد که به عنوان نوازنده ارگ در کلیسای آرنشتات انتخاب شود. کلیسای آرنشتات امروزه به عنوان کلیسای باخ شناخته می شود. باخ در آن جا به تنظیم و نواختن موسیقی برای امور مذهبی و مناسبت های خاص می پرداخت. یوهان سباستیان باخ در کنار این ها در زمینه آموزش موسیقی نیز فعالیت می کرد. گاهی به دلیل رفتارهای غرور آمیزی که داشت با شاگردانش به مشکل برمی خورد و مورد سرزنش مقامات کلیسا قرار می گرفت.
او در سال ۱۷۰۵ برای دیدن ارگ نوازی نوازنده معروف دیتریش بوکسته هود به لوبک رفت. در سال ۱۷۰۷ کلیسای آرنشتات را ترک کرد و برای نوازندگی ارگ در کلیسای سنت بلز به شهر مولهاوزن رفت. با اینکه باخ از این عمل مسرور بود، اما این قضیه خوب پیش نرفت، زیرا سبک باخ مخالف نظر کشیش کلیسا بود. باخ پیچیدگی هایی در موسیقی به وجود می آورد و ملودی های مختلف را ترکیب می کرد، در حالی که کشیش کلیسا به ساده بودن موسیقی برای کلیسا اعتقاد داشت. پس از گذشت یک سال، باخ به عنوان نوازنده ارگ در دربار دوک ارنست در وایمار مشغول شد. در این مدت آثار متعددی را ساخت.
باخ در سال ۱۷۱۷ تصمیم به همکاری با شاهزاده لئوپولد گرفت. شاهزده لئوپولد از علاقه مندان به موسیقی بود و خود ویولن می نواخت. آن ها برای همکاری با یکدیگر توافق کردند، اما دوک ویلهلم ارنست تمایلی به این توافق نداشت و باخ را زندانی کرد. باخ پس از چند هفته از زندان شد و به او اجازه داده شد برای همکاری با شاهزاده به کوتن برود. باخ در کوتن به ساخت موسیقی بی کلام مشغول شد و در کنار آن به نواختن کنسرتو، سوئیت رقص و سونات می پرداخت. علاوه بر این ها تک نوازی هایی نیز می نوشت.
در سال ۱۷۲۱ مجموعه کنسرتوهای ارکستر را با نام «کنسرت های براندنبورگ» منتشر کرد. در همین سال شاهزاده لئوپولد ازدواج کرد و همین ازدواج زمینه هایی ایجاد کرد که تمایل شاهزاده به موسیقی از بین رفت. باخ در این زمان کتاب خود را به نام «تمرین کلاویه ها» به پایان رسانید. در سال ۱۷۲۳ ارکستر از طرف شاهزاده منحل شد و باخ از کوتن رفت. پس از آن، باخ به نوازندگی و آموزش در کلیسای سن توماس در لایپزیک مشغول شد. این آخرین مقام زندگی وی بود و تا زمان مرگش در ۲۷ سال بعد از این تاریخ در آن باقیماند.
زندگی شخصی
باخ در سال ۱۷۰۶ با دختر عموی خود ماریا باربارا باخ ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب ۷ فرزند شدند که برخی از آن ها در همان نوزادی از دنیا رفتند. در سال ۱۷۲۰ زمانی که باخ با شاهزاده لئوپولد در سفر بود، همسرش ماریا از دنیا رفت. یک سال بعد از مرگ ماریا، باخ با آنا مگدالا ولکن ازدواج کرد. آنا مگدالا ولکن خواننده بود. آن ها صاحب سیزده فرزند بودند که برخی از آن ها در همان کودکی جان خود را از دست دادند.
باخ که علاقه فراوانی به حرفه اش داشت، آن را با فرزندانش در میان می گذاشت؛ به طوری که دو فرزند او به نام های ویلهلم فریدمان باخ و کارل فیلیپ امانوئل باخ از همسر اول او، آهنگساز و نوازنده معروفی شدند. علاوه بر این دو فرزند دیگر او از همسر دومش به نام های کریستوف فریدریش باخ و یوهان کریستیان باخ در زمینه موسیقی به موفقیت هایی رسیدند.
سال های پایانی زندگی
باخ همچنان به اجراها و فعالیتش هایی در زمینه موسیقی ادامه می داد. او در سال ۱۷۴۷ از فردیک کبیر پادشاه پروس دیدار کرد و برای او موسیقی ها نواخت. باخ در سال ۱۷۴۹ مشغول ساخت آهنگی به نام «هنر فوگ» شد، اما موفق به تکمیل آن نشد. در همین سال آب مروارید چشم یوهان کریستیان باخ پیشرفت کرد و رو به وخامت نهاد. برای جراحی و بهبود بینایی خود تلاش کرد، اما جراحی نه تنها چشم او را درمان نکرد، بلکه بینایی باخ کاملا از دست رفت. سال بعد از این اتفاق یعنی در ۲۸ ژوئیه ۱۷۵۰ میلادی، وقتی که باخ ۶۵ ساله بود، سکته مغزی کرد و پس از آن درگذشت.
میلان کوندرا (۱ آوریل)
پنجمین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین که باید بشناسید میلان کوندرا است. میلان کوندرا از بزرگترین نویسندگان معاصر متولد چکسلواکی است. او سال هاست که تابعیت فرانسه گرفته و در آنجا زندگی می کند. فلسفه، تاریخ و هنر در آثار کوندرا نقش مهمی داشت. او چندین بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبی شده بود، اما هیچ گاه موفق به دریافت آن نگردید. از معروف ترین و مهم ترین کتاب هایش می توان به «جاودانگی» و «بار هستی» اشاره کرد.
دوران کودکی و نوجوانی
میلان کوندرا در تاریخ ۱ آوریل ۱۹۲۹ در کشور چکسلواکی در یک خانواده فرهیخته متولد شد. پدر او لودویک کوندرا پیانیست بود که برای مدت زمانی ریاست آکادمی موسیقی برنو را به عهده داشت. به این ترتیب میلان از همان کودکی با فضای ادبی و هنری آشنا بود و به موسیقی نیز علاقه پیدا کرد تا جایی که بعدها اثرات این علاقه در کارهایش نمودار شد. در ۱۴ سالگی نیز به شعر روی آورد و در این زمینه دست به قلم برد.
فعالیت های ادبی و حرفه ای
در سال ۱۹۴۸ کوندرا در دانشگاه چارلز به تحصیل در رشته ادبیات و زیبایی شناسی پرداخت، اما مدت زیادی نگذشت که به دانشکده فیلم انتقال پیدا کرد. او که در ۱۷سالگی جذب حزب کمونیست شده بود، به دلیل انتقادات از حکومت در سال ۱۹۵۰ از حزب اخراج شد. ۳ سال پس از این موضوع، یعنی در سال ۱۹۵۳، کتاب شعرش به نام «انسان، بوستان پهناور» را به چاپ رساند و در سال ۱۹۵۵ شعر بلندش با نام «ماه می گذشته» را عرضه کرد. در سال ۱۹۵۷ آخرین مجموعه شعرش یعنی «تک گویی» را به چاپ رساند.
کوندرا در سال ۱۹۶۰ در دانشگاه به آموزش ادبیات پرداخت. او در این سال ها به صورت جدی در زمینه ادبیات فعالیت کرد و کتاب «عشق های خنده دار» و رمان «شوخی» به نگارش درآورد. کوندرا که در سال ۱۹۶۸ تحت نظر سازمان امنیت کشور بود، در ماه اوت ۱۹۶۸ نامش توسط ارتش سرخ در لیست سیاه قرار گرفت و از دانشکده اخراج شد.
کوندرا در سال ۱۹۷۵رمان «زندگی جای دیگری است» را عرضه کرد و در سال ۱۹۷۵ کتاب «خنده و فراموشی» را به نگارش درآورد. در همین سال به فرانسه تبعید شد و در سال ۱۹۸۱ به تابعیت فرانسه در آمد. بعدها با گذشت ۴۰ سال تابعیت کشور چک به او بازگردانده شد. در سال ۱۹۸۴ نیز کتاب «سبک تحمل ناپذیر هستی» را آماده کرد؛ کتابی که چهار سال بعد فیلم آن ساخته شد. در سال ۱۹۸۹ حکومت کمونیستی کتاب های او را ممنوع کرد.
از دیگر آثار کوندرا که در سال های بعد به آن ها پرداخت، می توان به کتاب «جاودانگی» در سال ۱۹۹۰، رمان های «آهستگی» در سال ۱۹۹۵، «هویت» در سال ۱۹۹۷، «جهالت» در سال ۲۰۰۰، مقاله «هنر درمان» در سال ۱۹۸۶، «وصایای تحریف شده» در سال ۱۹۹۳ و کتاب «پرده» در سال ۲۰۰۵ اشاره کرد. از پرفروش ترین آثار او نیز رمان «بار هستی» است.
هانس کریستین آندرسون (۲ آوریل)
ششمین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین که باید بشناسید، هانس کریستین اندرسون است. هانس کریستین اندرسون نویسنده معروف دانمارکی است که در زمینه نمایشنامه، رمان، شعر، سفرنامه و زندگینامه مهارت داشت. از داستان های معروف او می توان به قصه های شاهزاده خانم و نخود، جوجه اردک زشت، بند انگشتی، دختر کبریت فروش و … اشاره کرد؛ این ها داستان هایی هستند که شهرت جهانی نیز دارند. اندرسون دارای هوش و تخیلی قدرتمند بود که در داستان هایش هم مشهود است.
داستان های اندرسون به ۱۵۰زبان دنیا ترجمه شده است و همچنان در سراسر جهان چاپ می شود. علاوه بر این، ۲۲۰ داستان تخیلی به نگارش در آمده است. طبق اعلام یونسکو، اندرسون هشتمین نویسنده جهان است که داستان هایش به زبان های دیگر ترجمه شده است. همچنین، دولت دانمارک از اندرسون به عنوان گنجینه ای ملی یاد کرده است.
دوران کودکی و نوجوانی
هانس کریستین اندرسون در ۲ آوریل ۱۸۰۵ در شهر ادنسه دانمارک در خانواده ای تهیدست متولد شد. پدر او به شغل کفاشی مشغول بود و مادرش برای تامین مخارج زندگی به شستن لباس های دیگران می پرداخت. اندرسون در سال ۱۸۱۰ تحصیل در مدرسه را آغاز کرد. در زمینه های تحصیلی پدرش در خانه به او کمک می کرد و او را با لودویگ هولبرگ نویسنده نروژی آشنا کرد. همین زمینه سازی ها علاقه به تئاتر و تفکر کردن را در اندرسون به وجود آورد.
در سال ۱۸۱۲ مادر اندرسون در ساختمان تئاتر ادونسه کاری پیدا کرد و در آن جا مشغول شد. این موضوع سبب شد اندرسون به همراه مادرش آن جا برود و نمایش ها را تماشا کند. او پس از دیدن نمایش ها در خانه به اجرای آن چه دیده بود می پرداخت. وقتی که اندرسون ۱۱ ساله بود پدرش از دنیا رفت. او برای تأمین معاش نزد یک خیاط و بافنده رفت و در آن جا به عنوان شاگرد کار کرد. مدتی بعد آن کار را رها کرد و در کارخانه تولید سیگار شروع به کار کرد.
وقتی اندرسون به سن ۱۴ سالگی رسید، با مادرش صحبت کرده و او را راضی کرد تا برای کار به کپنهاک برود. در سال ۱۸۱۹ به کپنهاک رفت و مدتی در تئاتر سلطنتی دانمارک فعالیت کرد. او به مدت سه سال در کپنهاک سعی کرد خواننده، رقصنده و بازیگر شود، اما این گونه نشد. در سال ۱۸۲۲ اولین کتاب داستان خود به نام «شبح قبر پالناتکه» را به چاپ رساند.
اندرسون که علاقه مند به حرفه بازیگری و کسب شهرت در این زمینه بود، به ژوناس کالین از مدیران تئاتر سلطنتی مراجعه کرد. کالین که به استعداد اندرسون در زمینه نویسندگی پی برده بود، او را به مدرسه فرستاد. اندرسون در سال ۱۸۲۸ پس از ۷ سال تحصیل در مدرسه ای که با مدیر آن رابطه خوبی نداشت، توانست فارغ التحصیل شود.
برای مطالعه بیشتر میتوانید مقاله افراد خارجی موفق متولد بهار را مطالعه کنید.
فعالیت های ادبی و حرفه ای
اندرسون در سال ۱۸۲۸ برای ورود به دانشگاه کپنهاک پذیرفته شد. او در سال ۱۸۲۹ اولین اثر خود به نام «سفری پیاده از کانال هولمن تا شرق آماگار» را منتشر کرد و سپس به نمایشنامه نویسی روی آورد. در سال ۱۸۳۵رمان «بداهه گو»، در سال ۱۸۳۶ رمان «یک عاشقانه دانمارکی» و در سال ۱۸۳۶ رمان «تنها یک ویولن نواز» مهم ترین رمان های خود را منتشر کرد.
او در سال های ۱۸۳۱ تا ۱۸۷۳ به نقاط مختلفی در اروپا، آسیای صغیر و آفریقا سفر کرد و این سفرها در سفرنامه نویسی او بسیار تاثیر داشت. از سفرنامه های او می توان به «بازار شاعر» در سال ۱۸۴۲، «تصویری از سوئد» در سال ۱۸۵۱ و «در اسپانیا» در سال ۱۸۶۳ اشاره کرد. او خاطرات و نامه های خود را حفظ می کرد؛ به طوری که از او نوشته های بسیار زیادی باقی ماند. در سال ۱۸۷۲ هم آخرین داستان وی منتشر شد.
او در طول سال های زندگی خود زمان زیادی را در کنار خانواده های ثروتمند دانمارک به سر برد. علاوه بر این، سال های زیادی نیز به کشورهای مختلف سفر کرد. از طریق همین سفرها با نویسندگان معروفی آشنا شد که یکی از آن ها چارلز دیکنز انگلیسی بود.
- داستان «جوجه اردک زشت»
کارشناس اعتقاد دارند داستان «جوجه اردک زشت» برگرفته از احساسات و زندگی خود اندرسون است. او در کودکی به دلیل ظاهری که داشت و نازک بودن صدایش مورد تمسخر قرار می گرفت؛ به گونه ای که احساس طرد شدگی می کرد. او درست مانند همان جوجه اردک زشت داستان به قویی زیبا تبدیل شد. او در این داستان به نوعی دردها و رنج های خود را از تهیدستی و مرگ پدر تا کار کردن در سن کم به تصویر می کشد.
- پایان زندگی اندرسون
در اواخر شصت سالگی اندرسون نشانه های سرطان کبد در وی پدیدار شد. مدتی بعد از آن یعنی در روز تولد هفتاد سالگی هانس کریستین اندرسون برای قدردانی از وی مجسمه اش در باغ شاه در کپنهاک ساخته شد. از ساخت مجسمه چهار ماه بیشتر نگذشته بود که اوضاع به گونه ای دیگر رقم خورد و اندرسون در تاریخ ۴ آگوست ۱۸۷۵ از دنیا رفت. بیشتر از یک قرن است که از آثار این نویسنده بزرگ با احترام یاد می شود. برای احترام به اندرسون «روز جهانی کتاب کودک» به نام وی نام گذاری شده است.
مارلون براندو (۳ آوریل)
هفتمین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین که باید بشناسید مارلون براندو است. اگر نخواهیم بگوییم مارلون براندو بهترین بازیگر تاریخ سینماست، بی شک براندو یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینمای جهان است. از معروفترین و مهم ترین آثار او می توان به بازی در فیلم «اتوبوسی به نام هوس»، «در بار انداز»، «پدر خوانده»، «دزیره»، «مردها و عروسک ها»، «ژولیوس سزار»، «آخرین تانگو در پاریس»، «اینک آخر الزمان» وکارگردانی فیلم «سربازان یک چشم» اشاره کرد.
دوران کودکی و نوجوانی
مارلون براندو در تاریخ ۳ آوریل سال ۱۹۲۴ در اوهامای نبراسکا متولد شد. پدر او مارلون براندو بزرگ و مادرش دروتی جولیا بود. مادر وی به عنوان بازیگر تئاتر فعالیت می کرد و کار پدرش در زمینه تولید مواد شیمیایی بود. پدر و مادر وی هر دو معتاد به الکل بودند. مارلون براندو بزرگ با پسر و همسرش رفتار مناسبی نداشت و بارها آن ها را کتک می زد. او با رفتارهایش سبب حس حقارت در فرزندش می شد و همواره او را سرزنش می کرد.
وقتی براندو ۱۱ ساله بود، به همراه خانواده اش به ایلینوی رفت. مارلون که از همان دوره نوجوانی دارای استعداد در زمینه بازیگری و تقلید صدا بود، نشانه هایی از آن را بروز داد. صدای حیوانات اهلی را در می آورد و از این کار برای ترک مادرش از الکل استفاده می کرد. در سن نوجوانی او را با نام «باد» می شناختند و در مدرسه با رفتارهای خشونت آمیز شناخته می شد. یک بار که با موتور سیکلت به راهروی دبیرستان رفته بود، مورد مواخذه قرار گرفته و از آن جا اخراج شد.
فعالیت حرفه ای
مارلون براندو پس از اخراج از دبیرستان به اجبار پدر وارد مرکز آموزش نظامی شد و در همین زمان بود که یکی از مربی ها در این آکادمی به نام ارل واگنر متوجه استعداد او در زمینه بازیگری شد. براندو به دلیل نمرات و انضباط نامناسب در سال ۱۹۴۳ مجبور به ترک آکادمی نظامی شد. وی بعد از آن تصمیم گرفت، وارد ارتش ایالات متحده شود، اما در این مورد هم موفق نبود، چرا که در آزمون جسمانی رد شد. براندو که در مسیرهای قبلی با شکست مواجه شده بود تصمیم گرفت به دنبال علاقه اش بازیگری برود، از این رو وارد نیویورک شد. در این شهر براندو توسط اساتید مجربی چون الیا کازان و استلا آدلر تحت تعلیم قرار گرفت.
براندو در سال ۱۹۴۴ نمایشی به نام «مادر بزرگم را به یاد دارم» بازی کرد. در مدت کوتاهی بعد در نمایش «کافه باربری» ایفای نقش کرد. از همین جا بود که منتقدان استعداد او را کشف کردند و این موضوع زمینه ای برای ورود او به دنیای شهرت شد. براندو با بازی در فیلم «مردان» اولین حضور خود در هالیوود را تجربه کرد. پس از آن فیلم های دیگری چون «زنده باد زاپاتا»، «جولیوس سزار» و «وحشی» به او پیشنهاد شد که براندو در آن ها ایفای نقش کرد. سرانجام مارلون براندو با بازی در فیلم «در بارانداز» به اوج موفقیت دست یافت؛ به شکلی که در سال ۱۹۵۴ برای بازی در این فیلم به او جایزه اسکار اهدا شد.
همچنان موفقیت های او ادامه داشت؛ به نحوی که در همین سال ها یک بار برنده جایزه اسکار و سه بار نامزد دریافت آن شد. همچنین در همین دهه ۱۹۵۰ اولین فیلم خود به نام «سربازهای یک چشم» را ساخت، اما در دهه ۱۹۶۰ فعالیت های او به شکل خوبی پیش نرفت. براندو در این دوران بسیار بدخلق شده بود و با همبازی های خود رفتار مناسبی نداشت. او بازیگری را یک حرفه پوچ و بی فایده نامید و آن را راهی برای به دست آوردن پول دانست. همه این موارد باعث شد تا کیفیت کارهای براندو دیگر مانند سابق نباشد و تا حدی افول کند، اما بازی او در فیلم «پدر خوانده»، فیلمی بسیار پرفروشی که تاکنون به عنوان شاهکاری از براندو شناخته می شود، همه چیز را عوض کرد. مارلون براندو با بازی در این فیلم برای دومین بار برنده جایزه اسکار شد.
زندگی شخصی
براندو در طول زندگی خود سه بار ازدواج کرد. نام های همسران او آنا کشفی، موویتا کاستاندا و تریتا تریپیا بود. براندو از هر کدام از همسرهایش صاحب یک فرزند شد، ولی به طور کل با روابط خارج از ازدواج خود دارای ۱۱ فرزند بود. علاوه بر این، چندین فرزند را به سرپرستی گرفت. او در زمان ازدواج نیز دارای روابطی با زنان دیگر بود که به گفته برخی جکی کندی، مرلین مونرو، شلی وینترز، هایدی فلیس از جمله آن ها بودند. در روابط براندو آثار زیادی از خیانت، خشونت و سقط جنین دیده می شود.
نه تنها زندگی شخصی خود براندو دارای ثبات نبود، بلکه فرزندان او نیز در زندگی دچار مشکلاتی شدند. پسر او، کریستین، که دوست پسر خواهر خود را به قتل رسانده بود، به ۵ سال زندان محکوم شد. دختر او شاین نیز سال ها با افسردگی و مشکلات روانی روزگار می گذارند تا سرانجام یک روز به زندگی خود پایان داد.
جوایز و افتخارات
از مهمترین جوایز براندو می توان به جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم «پدر خوانده» در سال ۱۹۷۲، جایزه بهترین بازیگر مرد فیلم درام در گلدن گلوب برای فیلم «پدر خوانده» در سال ۱۹۷۲، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم «در بارانداز» در سال ۱۹۵۴، جایزه بهترین بازیگر مرد فیلم درام در گلدن گلوب برای فیلم «در بار انداز» در سال ۱۹۵۴، جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره فیلم کن برای فیلم «زنده باد زاپاتا» در سال ۱۹۵۲ و… اشاره کرد.
سال های پایانی زندگی براندو
دهه ۸۰ و ۹۰ دوران خوب و خوشایندی برای براندو نبود. او در این دوران بازی در چند فیلم را به عهده گرفت، اما این فیلم ها مورد توجه قرار نگرفتند. در میان رتبه بندی بازیگران سال نام او در مرتبه های پایین بود. مارلون براندو دیگر مانند گذشته درخششی نداشت و تمرکز رسانه ها بیشتر روی زندگی او بود. براندو که در سال ۲۰۰۴ در بیمارستانی در لس آنجلس بستری شده بود، در همان زمان یعنی در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت. اگرچه علت واقعی مرگ او به طور واضح مشخص نشد، اما بعدها مرکز پزشکی دلیل مرگ او را مشکلات تنفسی اعلام کرد.
حقایقی درباره مارلون براندو
- بزرگانی چون تونی کورتیس مارلون براندو را مظهر بازیگری نام نهادند.
- مارلون براندو در زمینه احقاق حقوق سیاهان در دهه ۶۰، سرخپوستان در دهه ۷۰ و یهودیان در دهه ۹۰ فعالیت داشت.
- براندو به دلیل رفتارهای غرور آمیز و تندی که داشت به عنوان «پسر بد هالیوود» لقب گرفت.
- او در راهپیمایی حقوق مدنی سیاهان در سال ۱۹۶۳ شرکت کرده بود.
- براندو یک جزیره شخصی به نام اقیانوس آرام داشت.
لئوناردو داوینچی (۱۵ آوریل)
هشتمین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین که باید بشناسید لئوناردو داوینچی است. لئوناردو داوینچی از بزرگترین نقاشان تاریخ جهان است که هرکسی برای یک بار هم که شده نام او را شنیده است. تنها حدود ۲۵ نقاشی از این هنرمند فراموش نشدنی باقی مانده است که یکی معروفترین آن ها تابلو مونالیزا، یک اثر نیمه تمام از او، است. داوینچی علاوه بر نقاشی در زمینه های مختلفی چون مجسمه سازی، معماری، نقشه کشی، موسیقی، ریاضی، مهندسی ادوات جنگی، اختراع، زمین شناسی، گیاه شناسی و نویسندگی هم فعالیت داشت. همچنین بسیار علاقه مند به حیوانات بود و از فعالین حقوق حیوانات به شمار می آمد.
دوره کودکی و نوجوانی
لئوناردو دی سر پیرو داوینچی در ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ در روستای وینچی فلورانس متولد شد. نام خانوادگی داوینچی به شهری در فلورانس ایتالیا به نام وینچی باز می گردد و داوینچی در واقع به معنای اهل وینچی است. فلورانس در آن زمان تحت نفوذ خاندان مدیچی بود. پدر لئوناردو داوینچی سِرپیِرو یک دفتر دار ثروتمند دارای اسم و رسم فلورانسی و مادرش کاترین زنی دهقان بود. داوینچی حاصل رابطه نامشروع بین این دو بود و پدرش پس از تولد وی او را نزد خود آورده و بزرگ می کند.
مدت ها بعد پدر لئوناردو با دختری به نام آلبیرا آمادوری ازدواج کرد. آلبیرا علاقه زیادی به لئوناردو داشت، اما عمر کوتاهی داشت و در جوانی در گذشت. وقتی لئوناردو ۱۶ ساله بود، پدرش برای بار دیگر با دختری به نام فرانچسکا لانفردینی که ۲۰ سال سن داشت ازدواج کرد. فرانچسکا هم بدون اینکه صاحب فرزندی شود از دنیا رفت. پدر لئوناردو برای بار سوم با مارگریتا دی گوگلیلمو ازدواج کرد و از او صاحب ۶ فرزند شد. همسر چهارم وی نیز لوکرتزیا کورتیجیانی بود که از او نیز صاحب شش فرزند شد. در واقع ۱۲ خواهر و برادر داوینچی که اختلاف زیادی با او داشتند، وارث رسمی پدر به حساب می آمدند. داوینچی با خواهر و برادران خود ارتباط زیادی نداشت.
داوینچی در کودکی زیر نظر معلم خصوصی در زمینه لاتین، ریاضیات و هندسه آموزش دید. در اواسط دهه ۱۴۶۰ به همراه خانواده به فلورانس مهاجرت کرد. وقتی ۱۴ ساله بود، برای آموزش دیدن او را به هنرکده آندرئا دل وروکیو فرستادند. او در سن ۱۷ سالگی به عنوان کارآموز وروکیو فعالیت خود را ادامه داد و ۷ سال زیر نظرش آموزش دید. داوینچی که دارای نبوغ فراوانی در زمینه هنر بود توانست در ۱۷ سالگی در زمینه پیکرتراشی به مهارت فراوانی برسد.
فعالیت های هنری و پژوهشی
داوینچی در سال ۱۴۷۲ به عنوان عضو گروه قدیس لوقا فعالیت داشت که معمولا پزشکان، دارو فروشان و هنرمندان در آن عضو بودند. او در طول سال های زندگی اش در زمینه های مختلف از خود آثاری به جای گذاشت. از مهمترین و معروفترین آثار او در زمینه نقاشی می توان به مونالیزا، مرد ویترویوسی، شام آخر، خودنگاره داوینچی، بانوی صخره ها (Madonna of the Rocks)، بانویی با قاقم (Lady with an Ermine)، جینورا د بنچی (Ginevra de’ Benci)، سالواتور موندی(Salvator Mundi)، باکره و کودک به همراه حنای قدیس اشاره کرد.
از دیگر فعالیت های داوینچی در طول زندگی مطالعه و پژوهش در زمینه های مختلف بود. مهمترین موضوعاتی که به مطالعه آن ها پرداخت مطالعات آناتومی بدن انسان، آناتومی بدن حیوانات، شناخت حالات چهره انسان، چگونگی پرواز پرندگان، زمین شناسی، آب و هوا، پرسپکتیو، هندسه و … بود. علاوه بر این ها، داوینچی اولین طراح هواپیما به شمار می آید و از دیگر طرح ها یا اختراعات او می توان لباس غواصی، زیر دریایی جنگی، مسلسل، تانک، کیلومتر شمار و ساعت اشاره کرد.
پایان زندگی داوینچی
داوینچی پس از سال ها فعالیت در زمینه های مختلف به خصوص نقاشی و ارائه با ارزش ترین آثار سرانجام در تاریخ ۲ مه سال ۱۵۱۹ در سن ۶۷ سالگی در آمبواز از دنیا رفت.
آنیا تیلور جوی (۱۶ آوریل)
نهمین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین آنیا تیلور جوی است. آنیا تیلور جوی، بازیگر مطرح آمریکایی، موفق به کسب جایزه در جشنواره کن سال ۲۰۱۷ و مراسم گلدن گلوب سال ۲۰۲۱ شد. در ابتدا آنیا قصد داشت بالرین شود و در دوره های آموزش باله شرکت می کرد. در سن ۱۶ سالگی توسط یک استعدادیاب مدلینگ برای فعالیت در عرصه مدلینگ انتخاب شد. تیلور جوی اکنون تابعیت سه کشور آمریکا، انگلیس و آرژانتین را دارد.
دوران کودکی و نوجوانی
آنیا ژوزفین ماریا تیلور جوی در ۱۶ آوریل ۱۹۹۶ در ایالات متحده آمریکا متولد شد. مادر او جنیفر مارینا جوی متولد زامبیا و اصالتا اسپانیایی انگلیسی است. پدر او دنیس آلن تیلور از نژاد آرژانتینی اسکاتلندی است. دنیس آلن تیلور بانکدار و جنیفر مارینا جوی روانشناس است. دنیس آلن تیلور اکنون به صورت حرفه ای در زمینه قایقرانی فعالیت دارد.
آنیا تیلور جوی دارای ۵ خواهر و برادر است و خودش کوچک ترین فرزند خانواده است. او در سنین اولیه کودکی یعنی تا ۸ سالگی به زبان اسپانیایی صحبت می کرد تا این که در همین سن به همراه خانواده به لندن مهاجرت کرد. آنیا در سن ۱۴ سالگی از انگلیس به نیویورک در آمریکا نقل مکان کرد. او اکنون در هر دو کشور در رفت و آمد است.
برای آشنایی بیشتر با این بازیگر آمریکایی، مقاله فیلم اما را مطالعه کنید.
فعالیت حرفه ای
آنیا تیلور جوی در سال ۲۰۱۴ با بازی در آکادمی خون آشام ها (Vampire Academy) وارد دنیای بازیگری شد. کمی بعد از بازی در این فیلم او در فیلم دیگری به نام جادوگر (The Witch) به ایفای نقش پرداخت. او که در این فیلم بازیگر نقش اول بود، پس از پخش فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت. علاوه بر این ها، آنیا در دو فیلم دیگر به نام های «شکاف» (Splice) و «شیشه» (Glass) حضور پیدا کرد که در نوع خود آثار خوبی بودند. با وجود این بازی او در مینی سریال گامبی وزیر (The Queen’s Gambit) بود که او را به اوج شهرت رساند؛ به گونه ای که به یک بازیگر معروف در سطح جهان تبدیل شد. این سریال مورد توجه منتقدان بسیاری قرار گرفت و با بینندگان فراوان توانست رکوردار شود.
از فیلم های سینمایی او می توان به «آکادمی خون آشام ها» در سال ۲۰۱۴، «جادوگر» در سال ۲۰۱۵، «شکاف» در سال ۲۰۱۶، «مورگان» در سال ۲۰۱۶، «بری» در سال ۲۰۱۶، «ماروبون» در سال ۲۰۱۷، «تروبردز» در سال ۲۰۱۷، «پلی موبیل» در سال ۲۰۱۹، «شیشه» در سال ۲۰۱۹، «رادیو اکتیو» در سال ۲۰۱۹، «جهش یافته های جدید» در سال ۲۰۲۰، «اما» در سال ۲۰۲۰ و «دیشب در سوهو» در سال ۲۰۲۱ اشاره کرد.
او همچنین در تعداد مجموعه تلویزیونی به نام های ماموریت وایکینگ، آتلانتیس، اندور، مینیاتوریست، بلور تاریک: دوران مقاومت، پیکی بلایندرز و گامبی وزیر ایفای نقش کرد.
برای آشنایی بیشتر با این شخصیت، پیشنهاد میکنم مقاله مینی سریال گامبی وزیر را مطالعه کنید.
چارلی چاپلین (۱۶ آوریل)
دهمین نفر از لیست افراد خارجی موفق متولد فروردین که باید بشناسید چارلی چاپلین است. چارلی چاپلین بازیگر سرشناس و پرطرفدار فیلم های کمدی و صامت بود. با این که سال ها از مرگ وی می گذرد، اما همچنان فیلم های چاپلین از تلویزیون پخش می شود و این بازیگر محبوبیت خود را حفظ کرده است. چارلی چاپلین با آثار درخشانی که داشت، ۳ بار موفق به دریافت جایزه اسکار شد. او علاوه بر استعداد در سینما در زمینه موسیقی نیز دارای مهارت بود.
دوران کودکی و نوجوانی
سِر چارلز اسپنسر چاپلین در ۱۶ آوریل ۱۸۸۹ میلادی متولد شد. او دارای پدر و مادری هنرمند بود که در همان سال های اول زندگی چاپلین از هم جدا شدند. مادر چاپلین آوازخوان بود و چاپلین آوازخوانی را از او یاد گرفت. مدت ها بعد مادر چاپلین به دلیل بیماری روانی در آسایشگاهی در لندن بستری شد. پس از این موضوع رابطه میان چاپلین و برادرش نزدیک تر شد و آن ها در سالنی که پدر و مادرش کار می کردند، فعالیت خود را آغاز کردند.
فعالیت حرفه ای
در سال ۱۹۱۰ چاپلین در آمریکا با برادرانش استودیو چاپلین را بنیان نهادند. او اولین فیلم خود را در سال ۱۹۱۴ به اجرا درآورد. در همین زمان و با این فیلم بود که چارلی چاپلین به شهرت رسید. چاپلین در طول زندگی هنری خود آثار بسیاری خلق کرد که پس از مرگش همچنان آثار او در یادها مانده است. برخی از این آثار عبارتند از: «بیست دقیقه عشق، یک روز شلوغ، مانده در باران، دوستش راهزن، مرد مال دوست، حرفه تازه او، قمار بازان، سرایدار جدید، رنج های عشق، آقای جسور، گذشته ما قبل تاریخی او، یک شب گردش، قهرمان، فرار مینی بوس، کنار دریا، دست انداختن کارمن، بازرس فروشگاه، خانه به دوش، خوشی یک روز، پسر بچه و جویندگان طلا.»
از مهمترین جوایز چاپلین می توان به برنده شدن جایزه اسکار بهترین موسیقی برای فیلم لایم لایت، نامزدی جایزه اسکار در رشته بهترین فیلمنامه برای فیلم موسیو وردو، دریافت جایزه اسکار بهترین دستاورد هنری برای فیلم سیرک، دریافت جایزه افتخاری یک عمر فعالیت هنری و برنده شدن جایزه افتخاری شیر طلایی از جشنواره ونیز اشاره کرد.
زندگی شخصی
چاپلین در طول زندگی خود چند بار ازدواج کرد. او برای اولین بار در سال ۱۹۱۸ با میلدرد هریس ازدواج کرد. این ازدواج دوام چندانی نداشت؛ به گونه ای که بعد از دو سال چاپلین و هریس از هم جدا شدند. آن ها از این ازدواج صاحب یک فرزند شده بودند که نوزاد در همان روزهای اول زندگی از دنیا رفت.
او برای بار دوم در سال ۱۹۲۴ با لیتا گری هنرپیشه نقش اول فیلم «پسر بچه» ازدواج کرد. آن ها از این ازدواج صاحب دو فرزند به نام های سیدنی و چارلز شدند. این ازدواج هم مانند ازدواج قبلی چاپلین دوامی نداشت و آن ها بعد از دو سال زندگی مشترک از هم جدا شدند.
چاپلین در سال ۱۹۳۶ با پائولت گدارد بازیگر فیلم «عصر جدید» ازدواج کرد که این ازدواج نیز مانند ازدواج های پیشین به جدایی کشید. چاپلین در سال ۱۹۴۳ برای بار دیگر ازدواج کرد. همسر او، اونا اونیل ۱۸ ساله، دختر یک نمایشنامه نویس آمریکایی بود. چاپلین و اونیل از این ازدواج صاحب ۸ فرزند شدند و تا پایان عمر چاپلین با هم زندگی کردند.
پایان زندگی چارلی چاپلین
چارلی چاپلین که چندین سال بیمار بود سرانجام در تاریخ ۲۵ دسامبر سال ۱۹۷۷ از دنیا رفت. پس از مرگش پیکر او را در دهکده ای در سوئیس دفن کردند. زمان مرگ او ۸۸ سال سن داشت.
حقایقی درباره چارلی چاپلین
- اندرو ساریس نظریه پرداز سینما از چاپلین به عنوان «یگانه و مهم ترین هنرمند تاریخ و جهانی ترین نماد» یاد کرده است.
- در سال ۱۹۵۰ یک سناتوری به نام جوزف مک کارتی یک لیست از تعداد بالایی از اسامی کمونیست ها ارائه داد که یکی از نام های این لیست چارلی چاپلین بود.
- مجله تایم چارلی چاپلین را به عنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت تاثیر گذار سده ۲۰ معرفی کرده است.
- جملات قصاری از چاپلین وجود دارد که امروزه توسط افراد مختلف در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته می شود.
در این مقاله از پاسخ از ما به معرفی زندگی نامه ده نفر از افراد خارجی موفق متولد فروردین پرداختیم که شاید کمتر کسی در جهان باشد که نام آنها را نشنیده باشد. آیا شما می توانید به این لیست اسامی دیگری را اضافه کنید؟
برای اطلاعات بیشتر در مورد زندگی افراد موفق، مقالات ما را دنبال کنید.
مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات شما نازنینان هستیم.