راهنمای مطالعه
یکی از علاقه مندی های اغلب افراد این است که بدانند با کدام افراد مشهور و موفقی در یک ماه یا فصل متولد شده اند. گاهی اوقات ممکن است خصلت ها و مهارت های یکسانی در بین متولدین یک فصل وجود داشته باشد. شما متولد چه فصلی هستید؟ اگر متولد فصل زمستان هستید یک خبر خوش برای شما داریم. در این مقاله می خواهیم به معرفی افراد ایرانی سرشناس و موفق متولد زمستان بپردازیم.
برای آشنایی بیشتر ودر صورت تمایل می توانید مقاله افراد خارجی موفق متولد زمستان را مطالعه کنید.
قطعا برای شما بسیار جالب خواهد بود که بدانید کدام یک از نویسنده ها، شاعران، کارگردانان و … در فصل زمستان متولد شده اند. برای همین توصیه می کنیم که در ادامه این مطلب با ما همراه باشید.
بهرام بیضایی (۵ دی)
اولین نفر از لیست افراد ایرانی موفق متولد زمستان بهرام بیضایی است. بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان معروف، در تاریخ ۵ دی ماه سال ۱۳۱۷ در یک خانواده مذهبی در شهر تهران متولد شد. بهرام بیضایی زندگی در شهرهای مختلفی چون تهران، اصفهان، سوئد، استراسبورگ و پالو آلتو در کالیفرنیا را تجربه کرده و در رأی گیری های مختلف برای انتخاب برترین کارگردان تاریخ سینمای ایران، بارها توسط منتقدان سینمایی برگزیده شده است.
مادر او نیّره موافق و پدرش میرزا نعمت الله بیضایی آرانی است. آنها اصالتا کاشانی بودند. پدر و پدر بزرگ بهرام بیضایی تعزیه خوان بودند. نعمت الله بیضایی در سال ۱۳۰۶ از آران یا کاشان به تهران نقل مکان کرد و در اداره ثبت اسناد مشغول به کار شد. او پس از مدتی با شاگرد خود، نیره موافق، ازدواج کرد. بهرام دومین فرزند خانواده بیضایی بود.
دوران کودکی و نوجوانی بهرام بیضایی
در سال ۱۳۲۶، وقتی بهرام ۹ ساله بود، پدرش، میرزا نعمت الله بیضایی، از طرف ملک الشّعرای بهار برای شرکت در جلسات هفتگی انجمن ادبی فرهنگستان ایران دعوت می شد و او در این جلسات شرکت می کرد. میرزا نعمت الله در سال ۱۳۳۰ انجمن ادبی طهران را تاسیس کرد و روزهای دوشنبه در منزل خود جلسه تشکیل می داد.
در زمان کودکی بهرام، مادر بزرگ مادریش برای او و خواهرش داستان تعریف می کرد. یکی از این داستان ها داستان امیر ارسلان بود که سالیان بعد بهرام با الهام گیری از آن نمایشنامه «سلطان مار» را به نگارش درآورد. در همین دوران، پدر بیضایی به زندان افتاد و قبل از محاکمه و تبرئه به بیماری سل مبتلا شد. این سال ها برای خانواده بیضایی به دشواری گذشت.
در دوران تحصیل، بهرام بسیاری از مواقع از مدرسه فرار می کرد تا در سینه کلوب فیلم ببیند. در همان زمان ها بود که با صادق هدایت و آثارش آشنا شد و تحت تاثیرش قرار گرفت. او جزء شاگردهای زرنگ مدرسه نبود، اما در مدرسه با تعدادی از شاعران، نویسندگان و افراد صاحب نامی هم کلاس بود که در آینده به شهرت رسیدند. این افراد داریوش آشوری، نادر ابراهیمی، محمد علی سپانلو و عبدالمجید ارفعی بودند. بهرام در دوره نوجوانی شروع به نویسندگی کرد و تا آخر دبیرستان دو نمایشنامه را به اتمام رساند.
زندگی شخصی بهرام بیضایی
بیضایی در سال ۱۳۴۴ با شخصی به نام منیر اعظم رامین فر ازدواج کرد. ثمره این ازدواج فرزند دختری به نام نیلوفر بود. یک سال پس از تولد نیلوفر، یعنی در سال ۱۳۴۶، بیضایی و همسرش صاحب فرزند دیگری به نام ارژنگ شدند، اما عمر این فرزند بسیار کوتاه بود و حدود سه ماه پس از تولد از دنیا رفت. در سال ۱۳۵۱، این زوج صاحب دختر دیگری شدند و نام نگار را برای او انتخاب کردند. بهرام بیضایی در سال ۱۳۷۱، چند سال پس از جدایی از همسر اولش، برای بار دوم ازدواج کرد. نام همسر او مژده شمسایی است. آن ها در سال ۱۳۷۴ صاحب فرزندی به نام نیاسان شدند.
فعالیت های شغلی و حرفه ای بهرام بیضایی
حرفه اصلی بهرام بیضایی نویسندگی و کارگردانی فیلم و تئاتر است. از دیگر فعالیت های این کارگردان مشهور می توان به تهیه و تدوین فیلم، مقاله نویسی، نگارش داستان و شعر، ترجمه نمایشنامه، پژوهش تاریخی و تدریس در دانشگاه اشاره کرد. برخی از نمایشنامه های بیضایی به زبان های دیگر ترجمه شده اند و در آسیا، اروپا و آمریکای شمالی به اجرا در آمده اند.
بیضایی پس از پایان تحصیلات در دبیرستان و اخذ مدرک دیپلم، یک سال پشت کنکور دانشگاه ماند و در سال ۱۳۳۸ در رشته ادبیات دانشگاه تهران پذیرفته شد، اما قبل از اتمام دوره تحصیلی خود، دانشگاه را رها کرد. او در همان سالی که در دانشگاه قبول شد، در اداره ثبت اسناد و املاک شهر دماوند نیز کار خود را آغاز کرد. در طی همین سال ها روزی در روستای گیلیارد یک تعزیه دید و پس از آن به شیوه نمایش ایرانی علاقه مند شد و شروع به تحقیق و پژوهش در این زمینه کرد.
بیضایی در سال ۱۳۳۸ شروع به نوشتن نقد، پژوهش و مطالبی در حوزه نمایش و سینما کرد و این آثار را در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، آرش، مجله موسیقی، کیهان ماه و… به چاپ رساند. او در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک انتقال پیدا کرد. در همین سال، بهرام بیضایی به مدد تلاش های فرخ غفاری، سینما شناس، مورخ، منتقد و کارگردان، نتایج پژوهش هایش در زمینه نمایش ایرانی را در مجله موسیقی منتشر کرد.
گفته می شود در همین زمان ها او با استفاده از یک دوربین قرضی یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقه ای سیاه و سفید ساخت و به دوستانش نشان داد. البته هیچ اثری از این فیلم باقی نمانده است. مدتها بعد در سال ۱۳۴۵ مسیر شغلی او در زمینه فیلمسازی ادامه یافت. او در سال ۱۳۴۵ اولین کارگردانی خود را با «عروسک ها» آغاز کرد که برای اولین بار در فروردین سال ۱۳۴۶ در تلویزیون پخش شد.
بیضایی در سال ۱۳۴۹ فیلم کوتاه عمو سیبیلو را ساخت و بعد از آن در سال ۱۳۵۰ نخستین فیلم بلندش را ساخت: رگبار. فیلم رگبار بیضایی در کنار قیصر مسعود کیمیایی و گاو داریوش مهرجویی از جمله آثار سینمای موج نو ایران، که جنبشی علیه «سینمای عامّه پسندِ ایران» (فیلمفارسی) بود، به حساب می آیند.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید تهیه کننده این فیلم، باربد طاهری، به موقع هزینه های لازم برای فیلم را تامین نمی کرد و بیضایی برای به اتمام رساندن فیلمش مجبور شده بود تا از پدر خود پول قرض بگیرد. فروش گیشه فیلم رگبار رضایت بخش نبود، اما در عوض جایزه هنگفت و ارزشمندی به تهیه کننده فیلم رسیده بود که سودی بالا را نصیب او کرد، اما در هر صورت تهیه کننده فیلم به دلیل بدهی های دیگری که داشت، به زندان افتاد و این اتفاق باعث شد تا میان رسانه ها بهرام بیضایی به عنوان کارگردانی شناخته شود که فیلم هایش کم فروش و زیان ده است.
این بد نامی تا سی سال بعد گریبانگیر کارگردان مطرح ایرانی، بهرام بیضایی، بود و سرانجام در ۱۳۸۰ او با فیلم سگ کشی، که رکورد فروش سال ۱۳۸۰ را زد، ثابت کرد که در گیشه نیز می تواند موفق باشد.
در کارنامه هنری بیضایی ۱۰ فیلم بلند و ۴ فیلم کوتاه دیده می شود که جزو آثار ستوده شده سینمای ایران محسوب می شوند؛ به طور مثال، فیلم باشو غریبه کوچک از بیضایی در رای گیری سال ۱۳۷۲ مجله سوره سینما به همراه آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایی عنوان بهترین فیلم را به خود اختصاص داد.
این فیلم در بسیاری از فهرست های بهترین فیلم های تاریخ ایران نیز جا گرفته است. فیلم های رگبار (۱۳۵۰)، کلاغ (۱۳۵۶)، چریکه ی تارا (۱۳۵۷)، مرگ یزدگرد (۱۳۶۰)، باشو غریبه کوچک (۱۳۶۴)، شاید وقتی دیگر (۱۳۶۶)، مسافران (۱۳۷۰)، سگ کشی (۱۳۸۰) و وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷) از جمله آثار سینمایی مهم و شناخته شده بهرام بیضایی هستند.
البته ناگفته نماند که او در زمینه های دیگر مانند نمایشنامه نویسی فعالیت داشت و در تاریخ ۵ تیر ماه سال ۱۳۴۲ یکی از نمایشنامه هایش برای اولین بار در تلویزیون پخش شد. نام این نمایشنامه «مترسک ها در شب» بود که بیضایی آن را کار خامی دانست و از تجدید چاپش خودداری کرد.
از جمله نمایشنامه های مهم بهرام بیضایی می توان به هشتمین سفر سندباد (۱۳۴۳)، آرش (۱۳۵۶)، ندبه (۱۳۵۶)، مرگ یزدگرد (۱۳۶۰)، فتحنامه ی کلات (۱۳۶۱) و سهراب کشی (۱۳۷۰)، طرب نامه (۱۳۷۳)، چهارراه (۱۳۸۸) و داش اکل به گفته مرجان (۱۳۹۰) اشاره کرد. نوشته های بیضایی از لحاظ زبان جالب توجه می باشد؛ به عنوان مثال، در نمایشنامه آرش هیچ واژه عربی به کار نرفته است.
همچنین، بیضایی در سال ۱۳۴۸ در زمینه تدریس هم مشغول به کار شد. در همین سال بود که به دعوت دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در آنجا به تدریس پرداخت. در سال ۱۳۵۲ نیز او به عنوان استادیار دانشکده هنرهای زیبا شروع به فعالیت کرد. او در دانشگاه به تدریس نمایش مشرق زمین می پرداخت.
بیضایی به همراهی استادان دیگری همچون پرویز ممنون، حمید سمندریان، هوشنگ گلشیری، داریوش آشوری، محمد کوثر، شاهرخ مسکوب، گلی ترقی و… نسل جدیدی از هنرمندان را تربیت کرده و به جامعه تحویل داد. از جمله شاگردان او در دانشگاه می توان به عزّت الله انتظامی، جمشید لایق، هادی مرزبان، سوسن تسلیمی، گلچهره سجادیه، امین تارخ، رضا کیانیان، اصغر همّت، بهروز غریب پور، رضا بابک، رضا فیّاضی، جمشید گرگین، قطب الدّین صادقی، علی عمرانی و … اشاره کرد. افرادی مانند فاطمه معتمد آریا و کامبوزیا پرتوی هم از مستمعانِ آزادِ درسهایش بودند.
بهرام بیضایی کارگردان، نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس سرشناس ایرانی از سال ۱۳۸۹ تا به الان به دعوت رئیس بخش ایران شناسی دانشگاه استنفورد، عباس میلانی، به عنوان استاد مدعو به تدریس در رشته سینما اشتغال داشته است.
همچنین، خالی از لطف نیست که بدانید اولین روز تیرماه سال ۱۳۹۵ با خبری خوش برای کارگردان فیلم سگ کشی، بیضایی، همراه بود؛ بهرام بیضایی، نمایشنامه نویس، پژوهشگر، کارگردان تئاتر و فیلمساز با سابقه و مطرح ایرانی به پاس شش دهه فعالیت های سازنده و متعهدانه در عرصه فرهنگ و هنر از دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند دکترای افتخاری گرفت.
جوایز و افتخارات بهرام بیضایی
- برنده جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره بین المللی فیلم مسکو برای فیلم رگبار در سال ۱۳۵۱
- برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه برای فیلم سفر در سال ۱۳۵۱
- برنده جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره جهانی فیلم تهران برای فیلم رگبار در سال ۱۳۵۱
- برنده جایزه بهترین فیلم از جشنواره سینمایی سپاس برای فیلم رگبار در سال ۱۳۵۲
- برنده جایزه ویژه جشنواره بین المللی فیلم قاهره برای فیلم غریبه و مه در سال ۱۳۵۴
- برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره سه قاره برای فیلم کلاغ در سال ۱۳۵۵
- برنده جایزه جشنواره بینالمللی فیلم وایادولید برای فیلم چریکه ی تارا در سال ۱۳۵۹
- برنده جایزه اول جشنواره فیلم و هنر فرانسه برای فیلم باشو غریبه کوچک در سال ۱۳۶۹
- برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره بینالمللی فیلم هنر و تجربه اوبرویلیه برای فیلم باشو غریبه کوچک در سال ۱۳۶۹
- برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بینالمللی فیلم آدانا برای فیلم باشو غریبه کوچک در سال ۱۳۶۹
- برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم فجر برای فیلم مسافران در سال ۱۳۷۰
- برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم فجر برای فیلم سگ کشی در سال ۱۳۷۹
- برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران از جشنواره فیلم فجر برای فیلم سگ کشی در سال ۱۳۷۹
- برنده جایزه بهترین تدوین جشنواره فیلم فجر برای فیلم وقتی همه خوابیم در سال ۱۳۸۷
- برنده جایزه بهترین کارگردانی جشن بزرگ سینمای ایران برای فیلم سگ کشی در سال ۱۳۸۰
- برنده جایزه بهترین فیلم دهه ۱۳۷۰ جشن دنیای تصویر برای فیلم مسافران در سال ۱۳۸۰
- برنده جایزه یک دهه فعالیت به عنوان هنرمند ماندگار در تاریخ سینمای ایران در جشن دنیای تصویر در سال ۱۳۸۶
- برنده جایزه یک عمر دستاورد از جشنواره بین المللی فیلم استانبول در سال ۲۰۰۴
- برنده جایزه مجموعه آثار از جشنواره بین المللی فیلم شهر در سال ۱۳۸۷
- برنده جایزه تاثیرگذارترین فیلم درباره زن از جشنواره فیلم پروین اعتصامی در سال ۱۳۸۸
فروغ فرخزاد (۸ دی)
دومین فرد موفق ایرانی متولد زمستان که در این مقاله به معرفی اش خواهیم پرداخت، فروغ فرخزاد، شاعری هنجارشکن و نامدار، است. فروغ الزمان فرخزاد عراقی معروف به فروغ فرخزاد در ۸ دی ماه ۱۳۱۳ در خیابان عین الدوله تهران متولد شد. پدر او محمد فرخزاد اهل تفرش و مادرش توران وزیری تبار اصالتا کاشانی بود. فروغ چهارمین فرزند خانواده فرخزاد بود. در کودکی اطراف فروغ پر از کتاب و مجله های متنوع بود و به مطالعه آن چنان علاقه زیادی داشت که حتی در آخرین روزهای زندگیش نیز به مطالعه مشغول بود.
فروغ فرخزاد از همان سنین نوجوانی ذوق و قریحه زیادی در زمینه سرایش شعر و نوشتن داشت. پدرش حامی و مشوق اصلی اش بود و در آشنایی او با دنیای ادبیات و کسب موفقیت هایش سهم بسزایی داشت.
فروغ درباره دوران نوجوانی خود عنوان کرده: «وقتی ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم، خیلی غزل می ساختم و هیچ وقت آنها را چاپ نکردم… یک وقتی شعر میگفتم، همین طور غریزی در من میجوشید. همین طور میگفتم. چون همین طور دیوان بود که پشت سر دیوان میخواندم و پر میشدم و به هر حال استعدادکی هم داشتم، ناچار باید یک جوری پس میدادم.»
فرخزاد مجموعه شعر اسیر را در ۱۷ سالگی اش سرود و در سال ۱۳۳۱ آن را منتشر کرد. شعرهای این مجموعه حاکی از این است که او در سنین ۱۷ تا ۲۰ سالگی بیشتر از سن شناسنامه ای اش موضوعات جامعه پیرامونش را درک می کرد.
فروغ به پشتوانه تجربیات شاعران شعر کهن پارسی و بزرگان شعر نو آن دوران مانند نیما یوشیج، اخوان ثالث و احمد شاملو شعر گفتن را آغاز کرده بود. فروغ فرخزاد با نزدیک شدن به دنیای شعر نیمایی شعرهای خود را تکامل بخشید و به سمت شعرهای متفکرانه و انسانی کشاند. در همین زمان او مجموعه شعرهای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» را به سبک شعر نیمایی سرود. فروغ شیفته اشعار و دنیای فکری نیما یوشیج بود و در این باره این چنین گفته بود: «نیما عقیده و سلیقه قطعی مرا راجع به شعر «ساخت» و یک جور قطعیتی به آن داد. نیما برای من آغازی بود. من که خواننده بودم، حس کردم که با یک آدم طرف هستم، نه یک مشت احساسات سطحی و حرف های مبتذل روزانه».
فروغ حتی در نامه ای که در فروردین ماه سال ۱۳۳۸ به برادرش نوشته بود، «نیما» را شاعرترین شاعر روزگار دانسته است.
فرخزاد بعد از اینکه در شعرهایش از نیما الهام گرفت، به شعرهای نوی اجتماعی و حماسی احمد شاملو علاقه مند شد و از آن ها تاثیر پذیرفت. همچنین، آشنایی فروغ فرخزاد با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز مطرح ایرانی، موجب شد تا تحول عظیمی در دیدگاه ها و سبک ادبی او رخ بدهد.
فروغ باور داشت که کارهای هنری باید توام با آگاهی باشد و در این باره عنوان کرده است: «نمی شود تنها به غریزه زندگی کرد، یعنی یک هنرمند نمی تواند و نباید فقط با غریزه زندگی کند»
فروغ فرخزاد بعد از تحول ادبی اش مجموعه شعر «تولدی دیگری» را منتشر کرد و تحسین و تمجید مخاطبان را در پی داشت. بعد از آن، فروغ مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را بیرون داد و با این کار جایگاه خودش را به عنوان شاعری بزرگ و تاثیرگذار در دنیای شعر معاصر ایران تثبیت کرد.
همچنین، فروغ نخستین شخصی است که در جایگاه یک زن قدم در دنیای شاعری گذاشت و در اشعارش از آمال و آرزوهای زنانه سخن گفت. فرخزاد سعی کرد دیدگاه های مردسالارانه را از چهره شعر فارسی بزاید و تا اندازه زیادی در این امر موفق بوده است. او بی پروا و دلیرانه احساسات زنانه خود را بر روی کاغذ آورد. یکی از این نمونه شعرها از قرار زیر است:
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
مهدی اخوان ثالث، شاعر مطرح و سرشناس هم عصر فروغ، درباره او گفته است: «او زنی معترض به ستمی که بر زنان می رفت بود و میخواست به ظلمی که به نیمی از افراد جامعه می شد اعتراض کند. این را در کتاب هایش میتوانیم ببینیم، از «اسیر» گرفته تا «دیوار» و زندگی و طرز فکر خیامیاش را در «عصیان».
بعد هم که خواست اسلوب و کار تازهای را ارائه دهد بسیار لطیف و پرشور و حال شعر میگفت. او شاعر خوبی بود، به خصوص شعرهای آخرش بسیار لطیف و پرشور و حال بود، شعر ناب و نجیب بود.»
زندگی شخصی فروغ فرخزاد
فروغ در سال ۱۳۳۰ وقتی که ۱۷ سال داشت با پرویز شاپور، طنز پرداز ایرانی که پسر خاله مادر او نیز بود، ازدواج کرد. ازدواج فروغ و پرویز شاپور زیاد پایدار نبود. آن ها ۴ سال بعد در سال ۱۳۳۴ از هم جدا شدند. فروغ از این ازدواج صاحب فرزند پسری به نام کامیار شد. فروغ پس از طلاق از شاپور از دیدن فرزندش محروم شد. فروغ و شاپور پیش از ازدواج با یکدیگر نامه های عاشقانه ای رد و بدل می کردند که نشان از قلم توانای او دارد. این نامه ها به همراه نامه های فروغ در زمان ازدواج و نامه های فروغ به شاپور پس از جدایی، بعدها توسط کامیار شاپور و عمران صلاحی در کتابی به عنوان «اولین تپش های عاشقانه قلبم» چاپ شد.
فروغ پس از این جدایی برای دور شدن از روزمرگی و یکنواختی به اروپا سفر کرد. او سعی داشت در این سفر با فرهنگ اروپا آشنا شود. با این که در آن ایام روزگار سختی را می گذراند به تئاتر، اپرا و موزه می رفت. در همین دوران زبان ایتالیایی، فرانسه و آلمانی یاد گرفت. این سفر و آشنایی با فضای جدید و فرهنگ هنری و ادبی اروپا تاثیر بسیاری روی او داشت و باعث تحول فکری او شد.
مدت ها بعد آشنایی و همکاری فروغ با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم ساز معروف ایرانی تاثیر بسزایی در فکر و اندیشه او گذاشت و بار دیگر تحولی فکری و ادبی را تجربه کرد. نامه فروغ برای ابراهیم گلستان که بعدها چاپ شد نشان از وجود رابطه عاشقانه بین این دو بود.
فعالیت های سینمایی فروغ فرخزاد
در ابتدای دهه ۴۰ زن جوانی به نام پری صابری که برخلاف نظر پدر و مادرش رشته پزشکی را انتخاب نکرده بود و در عوض رشته تئاتر را انتخاب کرده و در فرانسه تئاتر خوانده بود، به ایران برگشت. صابری تصمیم داشت وارد وادی تئاتر شود و آن چیزی که در اروپا یاد گرفته باشد روی صحنه تئاتر به نمایش بگذارد. در عرصه فرهنگ و هنر کمتر کسی پری صابری را می شناخت. پدر پری او را به یکی از دوستان خودش معرفی کرد که تاثیر شایانی در موفقیتش داشت. اما این دوست چه کسی بود؟ او کسی نبود جز ابراهیم گلستان. همین موضوع موجب آشنایی پری صابری با شاعران شناخته شده ای مانند فروغ فرخزاد بود.
در سال ۱۳۴۲ فروغ که در اوج شهرت و محبوبیت بود به پری صابری پیشنهاد داد که در نمایش او با نام «شش شخصیت در جست و جوی نویسنده» بازی کند. صابری از این اقدام فروغ بسیار تعجب زده شد؛ چرا باید چنین شاعر سرشناس و پر آوازه ای بخواهد در نمایش کارگردانی بازی کند که هنوز گمنام و ناشناس است و کسی او را نمی شناسد.
به هر صورت این همکاری صورت گرفت و نمایش «شش شخصیت در جست و جوی نویسنده» به عنوان کاری از گروه تئاتر «پازارگاد» به سرپرستی پری صابری، ابراهیم گلستان و حمید سمندریان به مدت ۱۰ شب روی صحنه رفت.
صابری همکاری اش با فروغ فرخزاد را لذت بخش و شیرین می دانست و در موردش چنین گفته: «در حالی که هرگز نفهمیدم چرا خواست در آن نمایش و آن نقش بازی کند، ولی اذعان میکنم که کارش را به بهترین نحو انجام داد. به تنها کسی که نیاز نبود بگویم پیراندللو چه میخواهد بگوید، او بود. گویی او بیش از همه ما به آن متن تسلط داشت. در کل آدم عجیبی بود و نبوغ فوقالعادهای داشت.»
ضمنا گفتنی است پیش از این نیز فروغ فرخزاد به اتفاق ابراهیم گلستان فیلم مستند «خانه سیاه است» را در سال ۱۳۴۱ ساخته بودند. فیلم خانه سیاه است در پی دیدار فروغ از آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز ساخته شد.
فروغ فرخزاد در سال ۱۳۴۴ در دومین جشنواره سینمای مولف در پزارو شرکت کرد و در آن جا تهیه کنندگان سوئدی برای ساختن چند فیلم به او پیشنهاداتی دادند.
پایان زندگی فروغ فرخزاد
در حوالی سال های ۱۳۴۳-۱۳۴۲ فروغ یک بار قصد خودکشی کرد. او یک جعبه قرص خورد، اما خدمتکارش متوجه شد و او را به بیمارستان رساند. اگر چه فروغ به زندگی خود ادامه داد، اما این زندگی خیلی طول نکشید. او سرانجام در بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن سال ۱۳۴۵ در سن ۳۲ سالگی هنگامی که در حال رانندگی با خودروی جیپ ابراهیم گلستان بود دچار واژگونی شد. مستخدم همراه فروغ ماجرا را به اطلاع ابراهیم گلستان رساند، سپس او را به بیمارستان هدایت بردند، اما چون بیمه کارگری نداشت، او را پذیرش نکردند. پس از آن به بیمارستان رضا پهلوی مراجعه کردند، ولی در نهایت فروغ در بیمارستان فوت کرد.
فروغ در ۲۶ بهمن ماه با حضور خانواده، دوستان و علاقه مندان در گورستان ظهیرالدوله دفن شد. هنرمندان و نویسندگان زیادی چون جلال آل احمد، صادق چوپک، ابوالقاسم انجوی شیرازی، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، احمد رضا احمدی، نجف دریا بندی و بهرام بیضایی در این مراسم حضور داشتند.
آثار فروغ فرخزاد
- مجموعه «اسیر» شامل ۴۳ شعر در سال ۱۳۳۱
- مجموعه «دیوار» شامل ۲۵ قطعه شعر در سال ۱۳۳۵
- مجموعه «عصیان» شامل ۱۷ شعر در سال ۱۳۳۶
- مجموعه «تولدی دیگر» شامل ۳۵ شعر در سال ۱۳۴۱
- مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» شامل ۷ شعر در سال ۱۳۴۲
ترانه های ساخته شده از آثار فروغ فرخزاد
- ترانه «عاشقانه» از آلبوم پنجره به خوانندگی معین
- ترانه «این چه عشقیست» از آلبوم پرواز به خوانندگی معین
- ترانه «فروغ» به خوانندگی علیرضا قربانی
- ترانه «رمیده» به خوانندگی شکیلا
- ترانه «اندوه» به خوانندگی فرزاد فاتحی
- ترانه «کجاست خانه باد» به خوانندگی پیمان خازنی
- ترانه «هستی» به خوانندگی هاله غفوری
- ترانه «نگاه کن» به خوانندگی امید نعمتی
- ترانه «به علی گفت مادرش روزی» از آلبوم نقاب به خوانندگی علی هاتف
ناصر چشم آذر (۱۰ دی)
سومین نفر از لیست افراد ایرانی موفق متولد زمستان ناصر چشم آذر، موسیقیدان معروف ایرانی، است. ناصر چشم آذر در ۱۰ دی ۱۳۲۹ در شهر اردبیل متولد شد. پدر او اسماعیل چشم آذر، موسیقیدان و نوازنده تار و منوچهر چشم آذر، آهنگساز برجسته ایرانی، برادر بزرگ تر او است.
ناصر چشم آذر در عرصه موسیقی، آهنگسازی و تنظیم فعالیت داشت. او با سازهایی چون پیانو، سینث سایرز و آکاردئون کار کرده بود. از معروفترین و محبوب ترین آثار او می توان به آلبوم «باران عشق» اشاره کرد. چشم آذر از پیشگامان سازهای الکترونیک در ایران به شمار می آید و همچنین آهنگساز مطرحی است که برای بسیاری از خوانندگان ایرانی از جمله هایده، گوگوش، مهستی، حمیرا، مازیار، رامش، داریوش، لیلا فروهر، منوچهر سخایی، عارف، مرتضی، ستار، فرزین، ابی، بلک کتس و شاهرخ آهنگسازی کرده.
دوره کودکی و نوجوانی ناصر چشم آذر
وقتی ناصر چشم آذر ۹ ساله بود درگیر خواب و کابوسی شد که تا ۱۳ سالگی روی او تاثیر گذاشت و خواب او را دشوار کرد. خود چشم آذر در مورد این خواب چنین نقل می کند: «در خواب خودم را در یک اقیانوس تاریک می دیدم و چون شنا بلد نبودم از ترس غرق شدن با استرس از خواب می پریدم. سرانجام بعد از ۵ سال نزد پزشک اعصاب و روان رفتم. او برای من ۱۰ عدد قرص دیازپام تجویز کرد. شب اول که این قرص را مصرف کردم، خواب کامل و راحتی داشتم. آن شب در خواب تا انتهای اقیانوس رفتم، چاهی را در آن جا دیدم که از داخل آن هفتصد رنگ با کلمه «علی علی علی… » خارج می شد. از همان شب بود که ارادتم به حضرت علی بیشتر و بیشتر شد».
ناصر چشم آذر در دوران کودکی با آموزش های پدرش تمرین در زمینه موسیقی را آغاز کرد. ساز آکاردئون را انتخاب کرد و در کنار تمرین عملی، تئوری های موسیقی را یاد می گرفت. وقتی که ۱۲ ساله بود به همراه پدر به ارکستر آذربایجانی رادیو ایران وارد شد. او در سن ۱۳ سالگی جایزه ویژه موسیقی را برای نواختن آکاردئون دریافت کرد. وی تا ۱۶ سالگی در اداره کل هنرهای زیبای کشور فعالیت می کرد و در ۱۷ سالگی به عراق رفت. چشم آذر در عراق رهبری کنسرتی برای سفارت ایران را به عهده داشت. سفرهای او به اروپا از سن ۱۸ سالگی آغاز شد. این سفرها با رهبری کنسرت گوگوش همراه بود.
فعالیت های حرفه ای و اجرایی چشم آذر
ناصر چشم آذر در سن ۲۰ سالگی به آمریکا رفت و دوره های فشرده موسیقی جاز را گذارند و سپس به ایران بازگشت. ناصر در این زمان به عنوان سرپرست ارکستر شوی تلویزیونی پرویز قریب افشار شروع به فعالیت کرد. چشم آذر دوره های تکمیلی خود را با حضور در دوره های آموزشی مرتضی حنانه و ملیک اصلانیان گذراند.
در سال ۱۳۵۷ برای بار دیگر به آمریکا رفت تا به ادامه تحصیلاتش در زمینه موسیقی بپردازد. او دوره آموزشی موسیقی فیلم را در مدت ۵ سال به اتمام رساند. سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۶۳ به ایران بازگشت و در کشور خود به ادامه فعالیت هایش پرداخت؛ از جمله این فعالیت ها ساخت موسیقی متن فیلم «تاراج» به کارگردانی ایرج قادری بود.
در سال ۱۳۷۱ فعالیت خاصی نداشت تا اینکه بهرام بحرینی از او برای ساخت آلبوم بیکران درخواست کرد که نتیجه کار «باران عشق» شد. او در مورد این آلبوم نقل می کند که می خواستم واقعه کربلا را با معجزه باران عشق امام حسین و یارانش سیراب کنم و آن را با صدای موج آب و باران ساختم.
زندگی شخصی ناصر چشم آذر
ناصر چشم آذر با شیرین احمدلو ازدواج کرد. او از این ازدواج صاحب دو فرزند دختر و پسر شد. پسر او در ایران و دخترش خارج از ایران متولد شد.
پایان زندگی ناصر چشم آذر
ناصر چشم آذر در ۱۴ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ در سن ۶۸ سالگی به دلیل سکته قلبی در تهران از دنیا رفت. در صبح یکشنبه ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ او را در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپردند. در روز ۱۸ اردیبهشت ۹۷ به منظور یادبود برای او مراسمی با حضور بسیاری از هنرمندان در مجتمع فرهنگی پیامبر اعظم تهران برگزار شد.
جوایز و افتخارات ناصر چشم آذر
- نامزد سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن در هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای موسیقی فیلم «هامون» در سال ۱۳۶۸
- برنده سیمرغ بلورین دوازدهمین جشنواره فیلم فجر برای موسیقی فیلم های «بلندی های صفر» و «چشم شیطان» در سال ۱۳۷۲
- نامزد سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن در چهاردهمین دوره جشنواره فیلم فجر برای موسیقی فیلم «خواهران غریب» در سال ۱۳۷۴
- بهترین موسیقی فیلم در جشنواره فیلم مالزی برای موسیقی فیلم «خواهران غریب»
- برنده سیمرغ بلورین بیستمین جشنواره فیلم فجر برای موسیقی «قارچ سمی» در سال ۱۳۸۰
- نامزد بهترین موسیقی فیلم در هفتمین دوره جشن خانه سینما برای فیلم «قارچ سمی» در سال ۱۳۸۲
- نامزد تندیس بهترین موسیقی متن هشتمین دوره جشن خانه سینما برای موسیقی «شمعی در باد» در سال ۱۳۸۳
- برنده دیپلم افتخار بهترین موسیقی متن سی مین دوره جشنواره فیلم فجر برای فیلم «گشت ارشاد» در سال ۱۳۹۰
ترانه علیدوستی (۲۲ دی)
یکی دیگر از افراد موفق متولد زمستان ترانه علیدوستی است؛ بازیگر جوانی که توانسته است در سال های اخیر توجه کارگردانان بسیاری را به خود جلب کند. ترانه علیدوستی، هنرپیشه سینما و تئاتر، در ۲۲ دی ماه ۱۳۶۲ در شهر تهران متولد شد. پدر او حمید علیدوستی بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران و مربی فعلی فوتبال است.
مادر او نادره حکیم الهی، مجسمه ساز و سنگ تراش، است و تاکنون نمایشگاه های مختلفی را برپا کرده است. در سال ۱۳۸۳ درست زمانی که علیدوستی در حال ایفای نقش در فیلم چهارشنبه سوری بود، برادرش پویان علیدوستی را در چهارشنبه سوری از دست داد. همسر ترانه علیدوستی، علی منصوری است. این دو صاحب فرزندی به نام «حنا» هستند.
ترانه علیدوستی علاوه بر هنرپیشگی در زمینه دوبله و ترجمه نیز فعالیت می کند. او از طرفداران فمینیسم نیز می باشد. شاید خالی از لطف نباشد که بدانید ترانه ترس از محیط های بسته دارد و مبتلا به بیماری کلاسترو فوبیا (ترس از محیط های بسته) می باشد.
فعالیت های هنری ترانه علیدوستی
ترانه علیدوستی در دوره نوجوانی در هنرستان موسیقی آموزش دید و ساز کلارینت و پیانو تمرین می کرد. علیدوستی در دوره دبیرستان در رشته علوم تجربی به تحصیل پرداخت و همزمان با آن در کلاس های بازیگری امین تارخ شرکت کرد. ترانه در سال ۱۳۷۹ از طریق کلاس های بازیگری برای بازی در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» انتخاب شد.
او ایفای نقش شخصیت «ترانه پرنیان» در این فیلم انجام داد. بازی در فیلم های سینمایی تا حدودی باعث وقفه در تحصیل و مدرسه او شد، اما سرانجام تحصیلاتش را با دیپلم کامپیوتر به اتمام رساند. در همین سال ها یک دوره فیلمنامه نویسی را گذراند.
از فعالیت های او در زمینه صداپیشگی می توان به پویانمایی جمشید و خورشید اشاره کرد. ترانه علیدوستی صدا پیشه نقش خورشید بود. او در آذر ۱۳۹۳ در نمایشنامه آناکارنینا به کارگردانی هما روستا به ایفای نقش آناکارنینا پرداخت. نمایشنامه آناکارنینا در کتابخانه ملی و در حمایت از هنرمندان مبتلا به سرطان خوانش شد. علاوه بر این ها، علیدوستی در زمینه نویسندگی هم فعالیت هایی دارد. داستان های کوتاه و نقدهای گوناگون در روزنامه ها و مجلات مختلف از جمله کارهای او در زمینه نویسندگی است. ترانه علیدوستی یکی از افراد سرمایه گذار فیلم «اژدها وارد می شود» ساخته مانی حقیقی بود.
حاضر نشدن در مراسم اسکار ۲۰۱۷
ترانه علیدوستی که به مراسم اهدای جوایز اسکار ۲۰۱۷ در لس آنجلس دعوت شده بود، با شنیدن دستور دونالد ترامپ در ارتباط با لغو صدور روادید برای مهاجران ۷ کشور از جمله ایران، در صفحه توئیتر خود اعلام کرد که در مراسم اسکار شرکت نخواهد کرد. او این دستور ترامپ را نژادپرستانه خواند. اعتراض ترانه علیدوستی به این اقدام در رسانه های زیادی از جمله نیویورک تایمز، گاردین، هالیوود ریپورتر بازتاب پیدا کرد.
جوایز و افتخارات ترانه علیدوستی
- نامزد بهترین بازیگر زن درام در جشنواره جوایز حافظ برای سریال «شهرزاد» در سال ۱۳۹۷
- نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره جوایز حافظ برای فیلم «فروشنده» در سال ۱۳۹۶
- نامزد بهترین بازیگر زن درام در جشنواره جوایز حافظ برای سریال «شهرزاد» در سال ۱۳۹۵
- نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برای فیلم «آسمان زرد کم عمق» در سال ۱۳۹۲
- برنده جایزه پروین به صورت اشتراکی با لیلا حاتمی و نگار جواهریان در سال ۱۳۹۱
- برنده بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره وزول برای فیلم «پذیرایی ساده» در سال ۱۳۹۱
- نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «آسمان زرد کم عمق» در سال ۱۳۹۱
- برنده جایزه بهترین بازیگر اول زن در جشنواره فیلم آسیایی و عربی اوسیان سینه فن برای فیلم «پذیرایی ساده» در سال ۱۳۹۱
- نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در سی مین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «پذیرایی ساده» در سال ۱۳۹۰
- نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در سومین جشن انجمن منتقدان برای فیلم «تردید» در سال ۱۳۸۸
- نامزد بهترین بایگر نقش اول زن در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «تردید» در سال ۱۳۸۷
- نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن در دهمین دوره جشن خانه سینما برای فیلم «چهارشنبه سوری» در سال ۱۳۸۵
- برنده بهترین بازیگر نقش مکمل زن در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «چهارشنبه سوری» در سال ۱۳۸۴
- نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در جشن خانه سینما برای فیلم «شهر زیبا» در سال ۱۳۸۳
- نامزد بهترین بازیگر بیست و دومین جشنواره فجر برای فیلم «شهر زیبا» در سال ۱۳۸۲
- برنده جایزه نخل زرین بهترین بازیگر زن در سومین جشنواره اجتماعی آبادان برای فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» در سال ۱۳۸۱
- برنده جایزه بهترین بازیگر زن در پنجاه و پنجمین جشنواره فیلم لوکارنو سوئیس برای فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» در سال ۱۳۸۱
- برنده جایزه بهترین بازیگر زن در انجمن منتقدین و نویسندگان سینمای ایران برای فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» در سال ۱۳۸۱
- برنده بهترین بازیگر نقش اول زن سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» در سال ۱۳۸۰
غلامحسین ساعدی (۲۴ دی)
غلامحسین ساعدی یکی از افراد مطرح و شناخته شده ای است که بی شک باید در لیست افراد ایرانی موفق متولد زمستان حضور داشته باشد. غلامحسین ساعدی، پزشک و نویسنده نامدار ایرانی ملقب به گوهر مراد، در ۲۴ دی ماه ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. پدر او علی اصغر کارمند ساده دولت و مادرش طیبه خانه دار بود. پدر بزرگ مادری غلامحسین ساعدی از مشروطه خواهان تبریز بود و خانواده پدری او در دستگاه مظفر الدین شاه دارای شغل و مقام بودند. با وجود این موارد، آن ها از نظر اقتصادی وضع مناسبی نداشتند.
ساعدی یکی از نویسندگان خوش قلم معروفی است که در زمینه داستان نویسی دستی توانا دارد. بسیاری از صاحب نظران اعتقاد دارند که داستان «عزاداران بیل» از شاهکارهای اوست. داستان نویسی ساعدی همانند بسیاری از داستان نویسان سده بیستم متأثر از ادبیات کلاسیک روسیه بود. داستان کوتاه «شب نشینی با شکوه» با تاثیر پذیری از نویسندگانی چون آنتوان چخوف و فئودور داستایوفسکی به نگارش درآمده است.
غلامحسین ساعدی در حوزه ادبیات و اندیشه سیاسی از پیروان جلال آل احمد بود. ساعدی از همان اوایل تشکیل کانون نویسندگان ایران به این گروه پیوست، ولی عمرش مجال فعالیت بیشتر را نداد. او به سازمان چریک فدائیان خلق گرایش داشت.
دوران کودکی و نوجوانی ساعدی
غلامحسین ساعدی در سال ۱۳۲۱ برای تحصیل در مقطع ابتدایی به دبستان بدر رفت و در سال ۱۳۲۷ مقطع ابتدایی را به پایان رساند. او خود را یک بچه مودب، ترسو، تو سری خور، متنفر از بازی، ورزش، شیطنت و فراری از شادی ها و شادابی های ایام طفولیت معرفی کرده بود. پس از اتمام دوره ابتدایی وارد دبیرستان منصور شد. همزمان با تحصیل در دبیرستان، اولین داستان های او در هفته نامه دانش آموز چاپ شد. علاوه بر این، داستان بلندی به نام «از پا نیفتاده ها» نوشت که در مجله کبوتر صلح به چاپ رسید.
ساعدی در نوجوانی وارد سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان شد. در سن ۱۷ سالگی مسئول انتشار روزنامه های فریاد، صعود و جوانان آذربایجان شد. در تابستان سال ۱۳۳۲ در سن ۱۸ سالگی به اتهام همکاری با فرقه برای مدتی در زندان شهربانی تبریز زندانی شد. او در خرداد سال ۱۳۳۳ پس از اتمام تحصیلات دبیرستان دیپلم تجربی گرفت و در سال بعد یعنی در ۲۰ سالگی در رشته پزشکی دانشگاه تبریز شروع به تحصیل کرد.
دوران دانشجویی و سربازی
ساعدی در طول دوره دانشجویی در فعالیت های سیاسی و جنبش های دانشجویی شرکت می کرد. در همین دوران با صمد بهرنگی آشنایی پیدا کرد و زمینه دوستی بین آن ها فراهم شد. در همین هنگام بود که به صورت جدی تری نوشتن داستان کوتاه را دنبال کرد. او به نگارش داستان های «شکایت» و «غیوران شب» و نمایشنامه «سایه های شب» پرداخت. علاوه بر این، مجموعه داستان کوتاه «شب نشینی با شکوه» را منتشر کرد و نمایش نامه «کلاته گل» را به صورت پنهانی در تهران چاپ کرد.
اگر چه غلامحسین ساعدی مدرک پزشکی داشت، اما به دلیل مطالب داستان هایش به عنوان سرباز صفر در پادگان سلطنت آباد تهران خدمت خود را شروع کرد. کمی بعد با محافل ادبی و هنری تهران آشنا شد و داستان هایش را از طریق مجله سخن به چاپ رسانید. او که مدرک پزشکی عمومی داشت، برای تحصیل در درجه دکتری تخصصی روانپزشکی به دانشگاه تهران رفت.
ساعدی پس از پایان تحصیلات روانپزشکی در بیمارستان روانی روزبه شروع به فعالیت کرد. همچنین پیش از رها کردن پزشکی، در مطبی در خیابان دلگشا شهر تهران بیماران را ویزیت می کرد. او در این دوران تجربه های زیادی از درونیات و روح و روان انسان به دست آورد.
فعالیت های فرهنگی و مطبوعاتی
پس از انقلاب مشروطه گرایشاتی در میان پدید آورندگان آثار ادبی، فرهنگی و هنری به وجود آمد که سبب حرکت هایی در جهت دگرگونی های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شد. از جمله این پدید آورندگان آثار فرهنگی غلامحسین ساعدی از افراد فعال در حوزه های فرهنگی بود. او در زمینه های مختلفی چون نگارش داستان کوتاه، فیلمنامه، نمایشنامه و قصه های کودکان فعالیت می کرد. غلامحسین ساعدی از نویسندگان مردمی بود و درد و مشکلات زندگی مردم را درک می کرد. او خود را دور از مردم نمی دید و ارتباطش را با آن ها حفظ می کرد.
ساعدی علاوه بر نگارش قصه، نمایشنامه و تک نگاری در زمینه مطبوعات نیز تجاربی داشت. از جمله این فعالیت ها سردبیری مجله انتقاد کتاب و مجله الفبا بود. او حتی بعد از مهاجرت به فرانسه تا مدت ها این گونه فعالیت ها را ادامه داد.
فعالیت های حرفه ای غلامحسین ساعدی
در سال ۱۳۳۲ اولین کتاب ساعدی منتشر شد. او همزمان با انتشار کتاب به چاپ داستان های کوتاه خود در مجله سخن پرداخت. پس از چند سال با آثاری چون چوب بدست های ورزیل و ۵ نمایشنامه درباره انقلاب مشروطه در ردیف نمایش نامه نویسان مطرح کشور قرار گرفت. او با آثاری چون «چوب بدست های ورزیل»، «بهترین بابای دنیا»، «تک نگاری اهل هوا»، «۵ نمایشنامه از انقلاب مشروطیت»، «پرواربندان»، «دیکته»، و «آی با کلاه، آی بی کلاه!» فعالیت خود را در دنیای تئاتر آغاز کرد.
او به همراه نمایشنامه نویسان دیگری چون بهرام بیضایی و اکبر رادی و نویسندگانی مانند عباس جوانمرد، علی نصیریان، رحیم خیاوی، بهمن فرسی، عباس نعلبندیان، بیژن مفید، آربی آوانسیانو و اسماعیل خلج در محدوده سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سهم بسزایی در دگرگونی تئاتر ایران داشت. غلامحسین ساعدی در سال ۱۳۵۷ به دعوت انجمن قلم آمریکا برای انجام سخنرانی های متعدد رهسپار این کشور شد.
عزاداران بیل
اولین اثر داستانی جدی غلامحسین ساعدی «عزاداران بیل» بود. این مجموعه شامل ۸ قصه مربوط به هم بود که ماجراهای آن در روستایی به نام «بیل» بود. این اثر از بهترین کارهای ساعدی به شمار می آید. ساعدی در این اثر به شیوه ای ماهرانه میان تکنیک و مضمون هماهنگی به وجود آورده است.
عزاداران بیل داستانی نمادین است که ساعدی در آن به ارائه دیدگاه های خود پرداخته است و محتوای آن افکار ساعدی درباره عقب ماندگی فکری و فرهنگی مردم است. از درون مایه های اصلی این داستان می توان به فقر اقتصادی، فرهنگی و عاطفی اشاره کرد.
از جمله شخصیت های مجموعه عزاداران بیل می توان به افرادی چون کدخدا، اسلام، رمضان، ننه رمضان، مشدی بابا، مشدی جبار، عباس، موسرخه، گدا خانم، حاج شیخ، آقا میر و… اشاره کرد. این افراد داستان درگیر دلشوره، پریشانی و مشکلاتی بی درمان هستند. در این داستان هیچ نشانه از عشق و دلبستگی دیده نمی شود. شاید تنها دلبستگی این داستان مربوط به دلبستگی مشدی حسن به گاوی باشد که همان ابتدای داستان می میرد.
پایان زندگی غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی در ۲ آذر ماه ۱۳۶۴ در ۴۹ سالگی پس از یک خونریزی داخلی در بیمارستان سَن آنتوان پاریس از دنیا رفت. او در گورستان پر-لاشز پاریس با حضور ایرانیان مقیم پاریس به خاک سپرده شد.
برخی از آثار مشهور غلامحسین ساعدی
- مجموعه داستان «عزاداران بَیَل» در سال ۱۳۴۳
- رمان «مقتل» در سال ۱۳۴۴
- رمان «توپ» در سال ۱۳۴۸
- فیلمنامه «فصل گستاخی» در سال ۱۳۴۸
- فیلمنامه «ما نمی شنویم» در سال ۱۳۴۹
- فیلمنامه «گاو» در سال ۱۳۵۰
- ترجمه «شناخت خویش» اثر آرتور جرسیلد، به همراه محمد نقی براهنی در سال ۱۳۴۲
- ترجمه «قلب، بیماری های قلبی و فشار خون» اثر بله کسلی، به همراه محمد علی نقشینه در سال ۱۳۴۲
- ترجمه «آمریکا آمریکا» اثر الیا کازان، به همراه محمد نقی براهنی در سال ۱۳۴۳
محمود فرشچیان (۴ بهمن)
ششمین نفر از لیست افراد ایرانی موفق متولد زمستان، محمود فرشچیان است. شاید کمتر کسی باشد که نام این هنرمند نامی را نشنیده باشد یا آثار او را ندیده باشد. محمود فرشچیان، نقاش سرشناس و حاذق ایرانی، در ۴ بهمن سال ۱۳۰۸ در شهر اصفهان متولد شد.
پدر او حاج غلامرضا فرشچیان از تاجران فرش بود و در زمینه قالیبافی فعالیت داشت. او هم اکنون ساکن نیوجرسی آمریکا است و گاهی به صورت دوره ای و فصلی به ایران مسافرت می کند. فرشچیان صاحب سه فرزند به نام علی مراد، لیلا و فاطمه است. فرزند او علی مراد به عنوان پزشک در ایالت فلوریدا آمریکا طبابت می کند و دختر او لیلا به عنوان تحلیلگر رفتار در ایالت نیوجرسی به کار می پردازد.
دوران کودکی و نوجوانی فرشچیان
محمود فرشچیان همزمان با تحصیلات مقدماتی نزد استاد میرزا آقا امامی اصفهانی از هنرمندان بزرگ اصفهان آموزش نقاشی می دید. از همان زمان به نقاشی علاقه مند شد و از انجام فعالیت های هنری مسرور و شادمان بود. در سن ۱۴ سالگی یعنی از کلاس هفتم دبیرستان وارد هنرستان هنرهای زیبای اصفهان شد. او به مدت ۴ سال زیر نظر استاد بزرگی به نام استاد عیسی بهادری به یادگیری نقش قالی، مینیاتور، نقاشی رنگ روغن، فراگیری اصول و مبانی طراحی نقوش سنتی پرداخت. استاد عیسی بهادری نقش بسزایی در رشد و پرورش هنری فرشچیان داشت. محمود فرشچیان پس از چند سال آموزش طرح هایی خلق می کرد که باعث شگفتی بینندگان می شد.
فعالیت های هنری فرشچیان
در سال ۱۳۳۲ فرشچیان برای بازدید از آثار هنری هنرمندان معروف دنیا تصمیم گرفت از موزه های دنیا دیدن کند. او دو سال از زندگی خود را در سفر گذراند و به تجربیات و دانش خود در زمینه هنر افزود. محمود فرشچیان در سال ۱۳۳۸ در هنرستان تهران به آموزش هنرجویان پرداخت. آثار هنری فرشچیان بر گرفته از عرفان و باورهای مذهبی اوست. این آثار بی شمار در کتاب او جمع آوری شده و به چاپ رسیده است.
پس از گذشت چند سال فرشچیان به عنوان مدیر اداره هنرهای ملی و استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شروع به فعالیت کرد. سال ها به آموزش پرداخت و سرانجام بازنشسته شد، اما از عرصه هنر دور نشد و به خلق آثار زیبا پرداخت. با توجه به آثار زیبا و دل انگیزی که در طول سال ها خلق کرد، می توان از فرشچیان به عنوان صاحب سبک نوین در نقاشی ایرانی یعنی مینیاتور نام برد. نقاشی های زیبای او تلفیقی از شیوه سنتی و مدرن هستند.
محمود فرشچیان در سال ۱۳۹۳ نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر را به خود اختصاص داد. برخی از آثار این هنرمند توسط وزرای امور خارجه ایران به سفرا و وزرای کشورهای خارجی هدیه داده شده است. آثار زیبای او در بسیاری از شهرهای جهان وجود دارد.
تابلو «عصر عاشورا»
تابلوی عصر عاشورا از معروف ترین تابلو های فرشچیان و حتی معروف ترین تابلوی مرتبط با واقعه عاشورا است. مفهوم این تابلو بازگشت اسب بی سوار امام حسین (ع) به سوی خیمه گاه در عصر عاشورا است. بر اساس نظر بسیاری از کارشناسان هنری، عناصر و اجزای این تابلو چنان ماهرانه و زیبا طرح ریزی شده است که تابلو را به اثری تاثیر گذار و جذاب تبدیل کرده است. به کار بردن رنگ های تیره و طراحی خاص زنان و دختران عزادار و اسب امام حسین به خوبی نشانگر حزن و اندوه واقعه عاشورا است که بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد. فرشچیان در سال ۱۳۶۹ این تابلو را به آستان قدس رضوی هدیه کرد.
تابلو «شمس و مولانا»
یکی دیگر از آثار معروف فرشچیان تابلوی «شمس و مولانا» است. این تابلو برای اولین بار در سال ۱۳۸۶ رونمایی شد. بر طبق گفته فرشچیان، او برای خلق این تابلو از شعر «از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» الهام گرفته است و رنگ هایی در آن استفاده شده تا حالت روحانی و جذبه مولوی به شمس را به خوبی نشان دهد. او تابلوی «شمس و مولانا» را واکنشی نسبت به کشورهایی دانسته که مفاخر ایران را به خود نسبت داده اند.
تابلو «ضامن آهو»
قبل از اینکه فرشچیان تصمیم بگیرد تابلوی «ضامن آهو» را خلق کند، دست راست او حالت فلجی پیدا کرده بود؛ به گونه ای که نمی توانست انگشتانش را حرکت دهد. بر طبق گفته خود فرشچیان در این مورد پزشکان تشخیص داده بودند که به دلیل فشار به مرور زمان عصب های دست به شدت آسیب دیده و به راحتی قابل درمان نیست.
پزشکان به او تاکید کردند که نباید دوباره قلم به دست گیرد و فعالیت کند. او که از این موضوع بسیار ناراحت و دلشکسته شده بود، تصمیم گرفت از امام رضا کمک بخواهد و اگر درمان شد از «شفاعت و ضمانت آهو» یک اثر هنری خلق کند. این تابلو امروزه در موزه استاد فرشچیان قرار دارد و مخاطبان زیادی را به سمت خود جلب می کند. بخش دوم این تابلو در تیر ماه ۱۳۸۹ در مجموعه فرهنگی تاریخی سعد آباد به نمایش گذاشته شد. فرشچیان این تابلو را که قسمت دوم اثر «ضامن آهو» است به موزه آستان قدس رضوی اهدا کرد.
تابلو «یتیم نوازی امام علی (ع)»
فرشچیان اثر «یتیم نوازی امام علی (ع)» را به گونه ای خلق کرده است که نشانگر مهربانی و یتیم نوازی حضرت علی (ع) است. او این اثر را در سال ۱۳۵۶ خلق کرد و در سال ۱۳۷۱ آن را به موزه آستان قدس رضوی اهدا کرد.
تابلو «پنجمین روز آفرینش»
فرشچیان تابلوی «پنجمین روز آفرینش» را در سال ۱۳۵۲ خلق کرد. این تابلوی هم به موزه آستان قدس رضوی اهدا شد. اثر «پنجمین روز آفرینش» مربوط به روز آفرینش حیوانات است که در آن پرواز پرندگان واقعی و خیالی در آسمان ابری و گردش ماهیان در آب به تصویر درآمده است.
موزه و دانشگاه محمود فرشچیان
موزه محمود فرشچیان در سال ۱۳۸۰ در مجموعه ۱۱۰ هکتاری کاخ سعد آباد بر پا شد. این موزه بیش از ۵۰ اثر از فرشچیان را درون خود دارد.
دانشگاه محمود فرشچیان در ۳۰ مهر ۱۳۹۷ با نام «دانشگاه هنرهای اسلامی-ایرانی استاد فرشچیان» به عنوان زیر مجموعه دانشگاه آزاد اسلامی تاسیس شد.
جوایز و افتخارات محمود فرشچیان
- مدال طلای هنر نظامی ایران در سال ۱۳۳۱
- مدال طلای جشنواره بین المللی هنر بلژیک در سال ۱۳۳۷
- جایزه اول وزارت فرهنگ و هنر ایران در سال ۱۳۵۲
- مدال طلای آکادمی هنر و کار ایتالیا در سال ۱۳۶۰
- دیپلم لیاقت دانشگاه هنر ایتالیا در سال ۱۳۶۱
- دیپلم آکادمیک اروپا، آکادمی اروپا، ایتالیا در سال ۱۳۶۲
- تندیس طلایی اروپایی هنر ایتالیا در سال ۱۳۶۳
- نشان هنر نخل طلایی ایتالیا در سال ۱۳۶۳
- تندیس طلایی اسکار ایتالیا در سال ۱۳۶۴
- نشان درجه یک هنر در سال ۱۳۷۲
- مدال طلای جشنواره بین المللی هنر آمریکا در سال ۱۳۷۴
- انضمام نام هنرمند در فهرست روشنفکران قرن بیست و یکم در سال ۱۳۷۹
- چهره ماندگار در سال ۱۳۸۰
- نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر در سال ۱۳۹۳
علی نصیریان (۱۵ بهمن)
هفتمین نفر از لیست افراد ایرانی موفق متولد زمستان علی نصیریان است. علی نصیریان، بازیگر، نویسنده و کارگردان، در ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ در میدان شاهپور خیابان مهدی خان شهر تهران متولد شد. پدر او حشمت نصیریان نام داشت. همسر او فاطمه بیات است. فاطمه بیات در ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، دو روز پیش از تولد ۸۴ سالگی علی نصیریان، در گذشت. او دارای سه فرزند به نام های برمک، باربد و بابک است.
دوران کودکی
بر طبق گفته های خود نصیریان، او دوران کودکی بسیار سختی داشته است؛ دورانی که نان هم گیر نمی آمد و زندگی مردم تلخ و محنت بار بود. آب هنوز لوله کشی نشده بود و آب انبارها و حوض ها پر از آلودگی بود. زمستان ها برف زیادی می آمد که بیرون ریختن آن از حیاط مشکل بود. بیماری، بیکاری و فقر بیداد می کرد و همین ها بعدها بر نوع نگاه او و آثارش تاثیر زیادی گذاشت.
نصیریان پدری مذهبی داشت که در کودکی به همراه او به مراسم نقالی و تعزیه می رفت و از همان زمان به بازیگری علاقه پیدا کرد. در دوره کودکی تا جوانی اش در تهران امکانات نمایشی فراهم نبود، اما در محله آنها نمایش های عامیانه بر پا می شد. او تعزیه ها، نمایش های مربوط به عروسی ها، نقالی های قهوه خانه ها، پرده خوانی ها، معرکه گیری ها و تخت حوضی ها را بسیار دوست داشت و همیشه آن ها را تماشا می کرد. علی نصیریان پس از دیدن نمایش ها به تقلید از بازیگران نمایش حرکات آن ها را انجام می داد.
دوران نوجوانی
نصیریان دوره دبیرستان خود را در مدرسه پیرنیا واقع در چهار راه گمرک گذراند. او در این دبیرستان با جمشید لایق، بهمن فرسی، اسماعیل داورفر و مهدی فتحی هم مدرسه ای بود. آنها در مدرسه با یکدیگر تئاتر تمرین و اجرا می کردند، بهمن فرسی هم کارگردانی را به عهده داشت. او بازی خود را برای اولین بار در یک نمایش کمدی در لاله زار شروع کرد. در همان سال ها اولین فعالیت هایش را در زمینه نویسندگی انجام داد. در سال ۱۳۲۶ همزمان با دبیرستان در کلاس «جامع باربد» ثبت نام کرد. موسس این کلاس اسماعیل مهرتاش بود و در آن موسیقی، تئاتر و ادبیات آموزش داده می شد.
نصیریان در کلاس تئاتر سعدی نیز شرکت کرد، اما در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تئاتر سعدی به آتش کشیده شد. پس از آن نصیریان به هنرستان هنرپیشگی رفت و در آزمون ورودی آن شرکت کرد. پس از کسب نمره قبولی به آموزش سه ساله در این هنرستان مشغول شد. این هنرستان در سال ۱۳۱۸ راه اندازی شد و به عنوان اولین مدرسه تئاتر رسمی ایران در حوزه بازیگری مدرک می داد. از هم دوره ای های نصیریان در این دبیرستان می توان به بیژن مفید، فهیمه راستکار، حسین کسبیان، رفعت هاشم پور و … اشاره کرد. در آن زمان این هنرستان تنها هنرستان تئاتر ایران بود.
فعالیت های حرفه ای و اجرایی علی نصیریان
علی نصیریان جزء محدود بازیگرانی است که در هر سه عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون آثاری به یاد ماندنی بر جای گذاشته است. نصیریان در سال ۱۳۸۰ نشان درجه یک هنر را از آن خود کرد. او علاوه بر بازیگری در زمینه نویسندگی و کارگردانی تئاتر نیز فعالیت داشته است. اوایل دهه ۱۳۳۰ نصیریان فعالیت های روی صحنه خود را آغاز کرد. در سال ۱۳۳۲ نصیریان با شاهین سرکیسیان آشنا شد و این ارتباط نقطه عطفی در زندگی او شد. در سال ۱۳۳۶ اداره هنرهای نمایشی و بعد تلویزیون در ایران بنیان گذاری شد. نصیریان در این اداره استخدام شد و سپس به همراه عزت الله انتظامی، جعفر والی، رکن الدین خسروی و عباس جوانمرد گروه تئاتر مردم را تشکیل داد و برای تلویزیون نمایشنامه هایی را به اجرا درآورد.
نصیریان در اداره به همراه همکارانش کارهای خود را روی صحنه می بردند. آن ها تعدادی کار صحنه ای و تعدادی کار برای نمایش هفتگی تلویزیون اجرا می کردند. کارهای صحنه ای آن ها در تئاتر کوچک اداره هنرهای دراماتیک روی صحنه می رفت. نصیریان «پیش سیاه»، بهمن فرسی «گلدان» و سمندریان «دوزخ» و «اشباح» را در این تئاتر کار کردند.
در سال ۱۳۴۴ تالار سنگلج گشوده شد و تا ابتدای انقلاب اسلامی، نصیریان و گروهش در این تالار نمایش های بسیاری را اجرا کردند. او تا سال ۱۳۵۴ در بیش از ۵۰ تله تئاتر فعالیت داشت که بسیاری از آن ها را خودش نوشته و کارگردانی کرده بود. در سال ۱۳۵۹ نصیریان از کارش در اداره تئاتر بازنشسته شد. در این زمان چون گروهی نداشت تصمیم گرفت کارگردانی را رها کند، اما قبل از آن «سلطان سیاه» را کارگردانی کرد. پس از این فعالیت ها او تا حدود سال ۱۳۶۳ از تلویزیون فاصله گرفت و بیشتر در کارهای سینمایی فعالیت کرد.
جوایز و افتخارات علی نصیریان
- برنده نشان چهره ماندگار از جشنواره چهره های ماندگار
- برنده نشان درجه یک فرهنگ و هنر از رئیس جمهور ایران
- برنده جایزه سپاس بهترین فیلم نامه برای فیلم «آقای هالو» در سال ۱۳۴۹
- نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم «شیر سنگی» در سال ۱۳۶۵
- نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم «سال های خاکستر» در سال ۱۳۶۷
- برنده تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد درام برای سریال «شهرزاد» در سال ۱۳۹۵
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم «مسخره باز» در سال ۱۳۹۷
- برنده تندیس شایستگی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای سریال «مسخره باز» در سال ۱۳۹۸
صادق هدایت (۲۸ بهمن)
هشتمین نفر از لیست افراد موفق ایرانی صادق هدایت است. صادق هدایت، نویسنده و مترجم روشن فکر ایرانی، در ۲۷ بهمن سال ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. پدرش هدایت قلی خان اعتضاد الملک و مادرش زیور الملوک نام داشت. هدایت قلی خان فرزند نیرالملک وزیر علوم زمان ناصرالدین شاه بود. اجداد هدایت از افراد معروف دوره ناصرالدین شاه بودند.
جد اعلایش رضا قلی خان هدایت از رجال معروف دربار ناصرالدین شاه و نویسنده کتاب هایی چون مجمع الصفا و اجمل التواریخ بود. صادق دو برادر و دو خواهر بزرگ تر و یک خواهر کوچک تر از خود داشت. او پسر کوچک خانواده بود. یکی از برادران او به نام محمود خان قاضی دیوان عالی کشور بود و برادر دیگرش عیسی خان سر لشکر و از روسای پیشین دانشگاه جنگ بود. سپهبد حاج علی رزم آرا نیز همسر خواهر او، انورالملوک هدایت، بود.
صادق هدایت از پایه گذاران ادبیات نوین و داستان کوتاه نویسی است. همچنین او اولین فردی است که متون فارسی میانه را به فارسی امروزی ترجمه کرده است. او دوستان زیادی در تهران داشت، اما با سه نفر از آن ها یعنی بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد ارتباط بیشتری داشت. صادق هدایت به همراه محمد علی جمال زاده، بزرگ علوی و صادق چوبک از پدران داستان نویسی نوین ایران محسوب می شوند.
دوران کودکی و نوجوانی صادق هدایت
او دوره ابتدایی اش را در مدرسه علمیه تهران و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون گذراند. در همان دوران دچار بیماری در ناحیه چشم شد و به خاطر آن مجبور شد برای مدتی مدرسه را ترک کند. پس از درمان نسبی در سال ۱۲۹۶ برای ادامه تحصیل به مدرسه فرانسوی لویی رفت. او در مدرسه فرانسوی ها به کشیش مدرسه درس فارسی می داد و از طریق همین کشیش توانست با ادبیات جهان آشنایی پیدا کند. علاوه بر این، در مدرسه فرانسوی ها به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد و بعدها در این زمینه مطالبی را به نگارش درآورد.
فعالیت های شغلی و حرفه ای صادق هدایت
صادق هدایت در یکی از روزنامه های هفتگی اولین مقاله خود را چاپ کرد و سه ماه اشتراک مجانی به عنوان جایزه به او داده شد. در سال ۱۳۰۳ دو کتاب کوچک به نام «انسان و حیوان» و «رباعیات خیام» را منتشر کرد و داستانی به نام «شرح حال یک الاغ هنگام مرگ» را در مجله وفا به چاپ رساند. در سال ۱۳۰۵ برای ادامه تحصیل به بلژیک رفت و در رشته ریاضیات محض شروع به تحصیل کرد. هدایت در کنار تحصیل نوشتن را رها نکرد. او نخستین داستان بلند خود به نام «مرگ» را در مجله ایرانشهر آلمان منتشر کرد. مقاله «جادوگری در ایران» را در مجله فرانسوی به نام له ویل دلیس به چاپ رساند.
پس از مدتی سکونت در بلژیک چون از تحصیل و رشته اش در آن جا راضی نبود، در سال ۱۳۰۶ برای ادامه تحصیل به فرانسه و دانشگاه پاریس رفت. او در این شهر درگیر روابطی عاطفی شد و در سن ۲۷ سالگی قصد خودکشی در رودخانه مارن کرد، اما قایقی متوجه او شد و نجاتش داد. در سال ۱۳۰۶ کتاب «فواید گیاه خواری» را در برلین منتشر کرد. در سال ۱۳۰۹ از دانشگاه انصراف داد و به تهران برگشت. او در تهران در قسمت محاسبات بانک ملی شروع به فعالیت کرد. در همین سال مجموعه داستان «زنده به گور» و نمایشنامه «پروین دختر ساسان» را آماده کرد.
هدایت از سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ داستان های کوتاه بسیاری نوشت و آن ها را چاپ کرد. در سال ۱۳۱۵ با یکی از دوستان خود به نام علی شیراز پور پرتو معروف به شین پرتو عازم هند شد و شروع به آموختن زبان پهلوی کرد. در همان زمان کتاب بوف کور را که از قبل در پاریس نگارش کرده بود با مقداری دگرگونی چاپ کرد. نسخه هایی از کتاب را برای دوستان خود از جمله مجتبی مینوی و جمال زاده فرستاد. بوف کور مهمترین اثر داستانی مدرن ایران به حساب می آید و در واقع همین کتاب سبب شهرت جهانی هدایت شده است. بوف کور به زبان های انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است.
هدایت پس از یک سال اقامت در هند به ایران بازگشت و بار دیگر در بانک ملی شروع به کار کرد، اما فقط یک سال در آن جا فعالیت کرد و سپس استعفا داد و در وزارت فرهنگ استخدام شد. ارتباط نزدیک هدایت با گروه معروف «پنجاه و سه نفر»، نگارش کتاب هایی مخالف عقیده رژیم پهلوی و رفتار و گفتار بی پروای او سبب شد تا به مدت ۷ سال ممنوع القلم شود. او در سال ۱۳۱۵ به دلیل همین ممنوعیت مجبور شد با دست نویس آثار خود به بمبئی برود.
یکی دیگر از آثار هدایت اثر «سگ ولگرد» است. این داستان زندگی سخت یک سگ در کشوری است که سگ را نجس و منفور می دانند. در کنار نویسندگی هدایت به نقاشی نیز علاقه مند بود و در این زمینه آثاری از او به یادگار مانده است.
گروه ربعه
در دوران صادق هدایت گروهی از نویسندگان و ادیبان وجود داشتند که به آن ها ادبای سبعه می گفتند. این افراد در واقع بیشتر از هفت نفر بودند. افرادی مانند محمد تقی بهار، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، بدیع الزمان فروزانفر، رشید یاسمی و محمد قزوینی از اعضای این گروه بود. طبق گفته مجتبی مینوی هر مجله و کتاب و روزنامه ای که به فارسی منتشر می شد از آثار قلم آن ها خالی نبود. صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد و مجتبی مینوی برای دهن کجی به این افراد خود را گروه ربعه نام نهادند. آن ها باور به کهنه پرست بودن گروه سبعه داشتند.
گروه ربعه در زمینه های ادبی و فرهنگی فعالیت می کردند و با همکاری یکدیگر آثاری را منتشر می کردند. آنها در کافه ها و رستوران های تهران به خصوص در کافه قنادی رزنوار جمع می شدند. بعد ها افراد دیگری چون پرویز ناتل خانلری، نیما یوشیج، عبدالحسین نوشین و غلامحسین مین باشیان به گروه ربعه اضافه شدند.
افکار و باورهای صادق هدایت و محتوای کتاب های او
صادق هدایت به عنوان یک نویسنده از جمله افراد تاثیر گذار بر دیدگاه های روشنفکرانه و هدایت کننده اندیشه جدید و نثر نو فارسی است. او با آثار بی نظیرش ادبیات مدرن ایران را به دنیا شناساند؛ در سراسر آثار هدایت ناامیدی به چشم می خورد؛ چیزی که در شخصیت او نیز وجود داشت. در زمان صادق هدایت فقر و اختلاف طبقاتی به بالاترین حد خود رسیده بود؛ این موضوع به صورت نمادین و مشهود در آثار وی دیده می شود.
او سعی و تلاش زیادی برای از بین بردن موانع و مشکلات زندگی و تغییر اوضاع و احوال زمانه داشت. در بعضی از آثار هدایت کلمات و الفاظ ناشایست دیده می شود که همه آن ها به دلیل خشم و نا امیدی او از زمانه است. در اواخر زندگی هدایت، برخی از فضلا و ادبای کشور او را مورد انتقاد قرار دادند و برخی از نویسندگان او را متهم کردند و باور داشتند هدایت با روشی که پیش گرفته آینده ای ندارد و گفته هایش دور از واقعیت است.
صادق هدایت با مردم زمانه خود رابطه نزدیک و مستحکمی نداشت. بی سوادی و خرافه پرستی برخی از مردم او را اذیت می کرد. او باور داشت افراد تحصیل کرده از این وضعیت سوء استفاده می کنند. همین شکاف و فاصله درون جامعه او را از دستیابی به آرزوهای سیاسی و اجتماعی دلسرد و ناامید می کرد.
پایان زندگی صادق هدایت
صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ بعد از بین بردن بسیاری از داستان های چاپ نشده اش در آپارتمان اجاره ای خود در شهر پاریس شیر گاز را باز کرد، در و پنجره را بست و به زندگی خود پایان داد. او یک یادداشت در ارتباط با خودکشی از خود به جا گذاشت. او چنین نوشته بود: «دیدار به قیامت، ما رفتیم و دل شما را شکستیم همین». پیکر او چند روز پس از مرگ در گورستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شد.
برخی از آثار داستانی صادق هدایت
- «زنده به گور» در سال ۱۳۰۹
- «سه قطره خون» در سال ۱۳۱۱
- «سایه روشن» در سال ۱۳۱۲
- «وغ وغ ساهاب» در سال ۱۳۱۳
- «بوف کور» در سال ۱۳۱۵
- «سگ ولگرد» در سال ۱۳۲۱
- «علویه خانم» در سال ۱۳۲۲
- «ولنگاری» در سال ۱۳۲۳
- «حاجی آقا» در سال ۱۳۲۴
- «توپ مرواری» در سال ۱۳۲۷
شهرام ناظری (۲۹ بهمن)
یکی دیگر از افراد موفق متولد زمستان شهرام ناظری است. شهرام ناظری، خواننده و آهنگساز، در ۲۹ بهمن سال ۱۳۲۸ در محله برزه دماغ کرمانشاه متولد شد. شهرام ناظری خواننده، موسیقیدان و آهنگساز موسیقی اصیل ایرانی می باشد که به شوالیه آواز ایران معروف است. خانواده او اصالتا کرد بودند. آن ها با موسیقی و شعر آشنا بودند و صدای خوبی داشتند.
حافظ ناظری فرزند شهرام ناظری نیز آهنگساز و خواننده است. او در سن ۹ سالگی نزد پدرش شروع به فراگیری موسیقی کرد. او نوازنده دو ساز حافظ و دف است. او ساز حافظ را بر اساس ساز سه تار و با الهام از نام حافظ شیرازی ابداع کرده است.
شهرام ناظری به عناوین مختلفی شهرت دارد. از طرف مجمع انجمن آسیا با عنوان «هنرمند برتر آسیا»، از طرف نیویورک تایمز با لقب «بلبل فارسی» و از طرف روزنامه کریستین ساینس مانیتور با عنوان «لوچانو پاواروتی ایران» از ناظری یاد شده است. از معروف ترین آلبوم های او می توان به «گل صد برگ»، «آتشی در نیستان» و «حیرانی» اشاره کرد.
دوران کودکی
شهرام ناظری در کودکی از طریق مادرش با شعر و آواز آشنا شد. پدر او علاوه بر آشنایی با گوشه ها و ردیف های آواز ایرانی سه تار هم کار می کرد و به فرزندش هم آموزش داد. شهرام در سن ۷ سالگی اولین برنامه خود را با تار زنده یاد درویشی در رادیو کرمانشاه اجرا کرد. درویشی در آن دوره از نوازندگان معروف کرمانشاه بود. شهرام ناظری در سن ۱۱ سالگی توانست در رادیو تلویزیون ایران چند برنامه آواز ایرانی را به اجرا درآورد. او برای یادگیری و درک بهتر موسیقی رابطه خود را با پسر عمویش کیخسرو پور ناظری و درویش نعمت علی خراباتی بیشتر کرد. این ارتباطات فهم او را از موسیقی محلی و کردی بالا برد.
فعالیت های هنری و اجرایی
شهرام ناظری در سال ۱۳۴۵ به تهران رفت تا نزد استادانی چون عبدالله دوامی، عبدالعلی وزیری، نورعلی خان برومند، محمود کریمی و محمد رضا شجریان آموزش ببیند. در کنار آموزش این اساتید او نزد استاد احمد عبادی، جلال ذوالفنون و محمود هاشمی ساز سه تار را آموخت.
در سال ۱۳۵۴ شهرام ناظری از طریق پیشنهاد نور علی خان برومند به استخدام رادیو تلویزیون ایران در آمد. او اولین برنامه خود را با گروه شیدا آغاز کرد. سرپرستی این گروه را محمد رضا لطفی به عهده داشت. پس از کار با این گروه وارد گروه عارف شد که سرپرستی آن را حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان به عهده داشتند. در سال ۱۳۵۵ در اولین آزمون موسیقی ایران شرکت کرد و توانست در این آزمون مقام نخست را از آن خود کند. در سال ۱۳۵۶ به همراه گروه سماعی برای اجرای کنسرت در جشنواره توس انتخاب شد. سرپرستی این گروه را اصغر بهاری و حسن ناهید به عهده داشت. در سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ به آموزش موسیقی و ردیف های آواز به هنرجویان و علاقه مندان پرداخت.
اجراهای جهانی
ناظری در بسیاری از سالن های بزرگ در نقاط مختلف دنیا برنامه اجرا کرده است. از مهمترین این اجراها می توان به جشنواره موسیقی آکس-آن-پروانس، تئاتر دلاویل پاریس، جشنواره موسیقی آوینیون، سالن تئاتر دالبی لس آنجلس، جشنواره سامر توکیو، جشنواره دل پوپولو در ایتالیا، رویال آلبرت هال، ارکستر فیلارمونیک کلن آلمان، جشنواره بیت الدین لبنان، موسسه جهانی موسیقی بروکلین، مجمع انجمن آسیا، آکادمی موسیقی بام نیویورک، جشنواره اروپا رم، جشنواره موسیقی سائوپائولو و جشنواره موسیقی فاس مراکش و کنسرت در شهرهای بارسلون، مادرید، ونیز، ژنو، آمستردام، بروکسل، اسلو و کپنهاک اشاره کرد. او تاکنون بیش از ۴۰ آلبوم موسیقی را به اجرا درآورده است.
افتخارات و جوایز شهرام ناظری
- جایزه «کونکورز» موسیقی فولکلور در سال ۱۹۷۵
- جایزه ویژه شهر ارواین ایالت کالیفرنیا به منظور گسترش پیام معنوی مولانا و صلح از طریق زبان موسیقی ۲۰۰۶
- دریافت نشان «لژیون دونور» از دولت فرانسه در سال ۲۰۰۷
- دریافت نشان «شوالیه ادب و هنر» از دولت فرانسه در سال ۲۰۰۷
- دریافت عنوان «هنرمند برتر آسیا» از طرف مجمع آسیاسوسایتی در سال ۲۰۰۷
- دریافت نشان طلایی سماع بارگاه مولانا از دست اسین چلبی نواده مولانا در شهر قونیه ترکیه در سال ۱۳۸۶ و انتخاب به عنوان رئیس افتخاری مرکز مولانا پژوهی دانشگاه سلجوق ایران
- دریافت کلید طلایی شهر خوی و مقبره شمس در جشنواره بین المللی شمس تبریزی در آبان ماه سال ۱۳۸۶
- دریافت لوح سپاس از شهرداری شهر ایرواین کالیفرنیا به منظور قدردانی از تلاش شهرام ناظری برای ترویج پیام صلح در شعر و موسیقی
- نامگذاری روز ۲۵ ماه فوریه سال ۲۰۰۶ به نام شهرام ناظری از طرف رئیس شورای شهر و شهردار سن دیه گو
- دریافت تقدیر نامه از طرف دانشگاه هاروارد به دلیل معرفی مولوی به دنیای غرب و نوآوری در موسیقی ایرانی
- دریافت تقدیرنامه از نماینده مجلس کشور کانادا به دلیل استعداد در موسیقی و نبوغ هنری
- دریافت تقدیر نامه از دانشگاه آکسفورد برای تلاش ناظری برای بالندگی شعر و موسیقی ایرانی
پروین اعتصامی (۲۵ اسفند)
آخرین و دهمین نفر از لیست افراد موفق خارجی پروین اعتصامی است. رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی، نویسنده و مترجم نامدار معاصر، در ۲۵ اسفند سال ۱۲۸۵ در تبریز متولد شد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی و مادرش اختر فتوحی نام داشت. یوسف اعتصامی از رجال معروف و نویسنده و مترجم نامدار اواخر دوره قاجار بود. اختر فتوحی نیز فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مقدّم العداله و متخلص به شوری از آخرین شاعران دوره قاجار و اهل تبریز بود. پروین چهار برادر داشت و خود تنها دختر خانواده بود.
پروین در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده به تهران آمد و به این صورت از کودکی با مشروطه خواهان و افراد مشهور در حوزه فرهنگی آشنا شد. او در کنار پدر و اساتیدی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموزش ادبیات دید. زبان های فارسی و عربی را هم در خانه زیر نظر معلم های خصوصی یاد گرفت. او پایان نامه تحصیلی خود را از مدرسه آمریکایی تهران کسب کرد و در همان مدرسه به کار آموزش پرداخت.
زندگی شخصی پروین اعتصامی
پروین در ۱۹ تیر ۱۳۱۳ با فضل الله همایون، پسر عموی پدرش، عقد کرد. پس از گذشت ۴ ماه برای زندگی با فضل الله همایون به کرمانشاه رفت، اما ازدواج آن ها دوامی نداشت. روحیه شاعرانه پروین با خصوصیات رفتاری همسرش که رئیس شهربانی کرمانشاه بود و اخلاقی نظامی داشت سازگار نبود. آن ها بعد از دو ماه و نیم زندگی از هم جدا شدند. پروین پس از جدایی برای مدتی به عنوان کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی شروع به کار کرد.
ویژگی ها و مضامین اشعار پروین
دیوان پروین شامل ۶۶۶ شعر یا ۲۵۰۰ بیت در قالب مثنوی، قطعه و قصیده است. سبک شعری مناظره شعر او را از سایر شاعران متمایز کرده است. پروین در قصیده از نظر سبک و الفاظ پیرو شاعران سبک خراسانی به ویژه ناصر خسرو است. در قطعه، مثنوی و غزل نیز بیشتر پیرو سبک عراقی به خصوص تحت تاثیر سعدی شیرازی است. اشعار او سرشار از پند و اندرز حکیمانه است و با تعلیم و تربیت همراه است. او در اشعار خود به انسان و اومانیسم اهمیت زیادی می دهد.
محتوا و مضامین اشعار پروین را موضوعات مختلفی چون نکات اخلاقی و پند و اندرز، غم و درد جامعه، کودکان، تعلیم و تربیت در خانواده، حکمت سخن، فقر، مذمت خودخواهی، تمجید کار و تلاش، زشتی آز، استقامت، استواری و صبر، بیداری و آگاهی، جایگاه یتیم و حمایت از او، ستم ستیزی، عرفان و … تشکیل می دهد.
پایان زندگی پروین اعتصامی
پروین اعتصامی در ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ به دلیل بیماری حصبه از دنیا رفت. پس از مرگ پیکر او را در حرم حضرت معصومه در قم به خاک سپردند.
اشعار معروف پروین اعتصامی
- اشک یتیم
- زن در ایران
- در تعزیت پدر
- پند و نصیحت
- آرزوی پرواز
- ای مرغک
- متاع جوانی
برای آشنایی با شخصیت های موفق ایرانی، پیشنهاد میکنم مقاله افراد موفق متولد بهار را نیز مطالعه کنید.