راهنمای مطالعه
- از فردوسی چه می دانید؟
- زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی
- آثار فردوسی
- نامگذاری شاهنامه
- شاهنامه
- نکات جالب درباره شاهنامه فردوسی که بد نیست بدانید!
- فرودسی و سلطان محمود غزنوی
- اختلاف فردوسی با سلطان محمود غزنوی
- تاثیر فردوسی در ادبیات جهان
- سیستان و شاهنامه
- چرا می گویند «شاهنامه آخرش خوش است»؟
- وقتی شهرام ناظری از شاهنامه می خواند
- درگذشت فردوسی
به زحمت بتوان فردی ایرانی را یافت که وقتی صحبت از زبان پارسی به میان می آید، نام فردوسی به عنوان خالق شاهنامه در ذهن او تداعی پیدا نکند.
سالها گذشت تا مشخص شد فردوسی تاثیری عمیق در حفظ و ماندگاری زبان فارسی داشته. بعد از ورود اعراب به ایران، زبان عربی تا مدت ها زبان رسمی ایرانیان بود. سیطره زبان عربی بر فرهنگ و ادب ایران زمین تا قرن پنجم هجری ادامه داشت.
حتی حمیدی بلخی، یکی از شاعران و نویسندگان آن دوره، به علت اینکه در مقدمه کتاب «مقات حمیدی» از زبان فارسی استفاده کرده بود، از خوانندگان عذرخواهی کرد.
درست در این بحبوحه بود که فردوسی با سرودن یکی از شاهکارهای ادبیات ایران به نام «شاهنامه» جانی تازه به زبان فارسی بخشید.
فردوسی که در خانواده ای مرفه به دنیا آمده بود، به خاطر علاقه ای که به فرهنگ و ادب ایران داشت، تمام سرمایه و عمرش را وقف نوشتن شاهنامه کرد و اثری ماندگار از خود به جای گذاشت.
گر چه این کار سود مالی چندانی برای او در پی نداشت، اما باعث شد تا نام این شاعر پر آوازه در تاریخ این سرزمین جاودانه بماند.محبوبیت فردوسی از او یک شخصیت موفق ساخته که در تمامی اعصار، الگویی برای شاعران جوان به شمار می رود.
با «پاسخ از ما» همراه باشید تا با زندگینامه این شاعر بزرگ حماسی سرا بیشتر آشنا شوید.
از فردوسی چه می دانید؟
حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی( تولد ۳۲۹- وفات ۴۱۶ ه.ق.) یکی از بزرگترین شاعران حماسه سرای ایرانی و خالق اثر حماسی شاهنامه است.
از او به عنوان بزرگترین «سراینده پارسیگو» یاد می شود. فردوسی به القاب دیگری همچون «حکیم سخن»، «حکیم توس» و «استاد سخن» نیز مشهور است.
ذوق و قریحه بی بدیل فردوسی در سرودن شاهنامه موجب احیا و پاسداشت زبان و ادب فارسی شد. بیشتر ایرانیان جاودانگی زبان فارسی را مدیون تلاش های بی وقفه این شاعر موفق می دانند و هنگامی که به جایگاه شایسته فردوسی در حفظ فرهنگ و هویت ایرانیان فکر می کنند، ناخودآگاه بیتی ماندگار از حکیم طوس در ذهن شان تداعی می شود، که به شرح زیر است:
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
شاهنامه فردوسی به عنوان یکی از بزرگترین و برجسته ترین سروده های حماسی ایران و جهان شناخته می شود و هم ردیف شاهکار ادبی هومر، ایلیاد و ادیسه، قرار می گیرد.
شاهنامه کتابی است که دارای ۶۰۰۰۰ بیت می باشد و از دید برخی پژوهشگران، نتیجه سی سال رنج و تلاش فردوسی است.
فردوسی خود در این باره می گوید:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
شاهنامه داستان هایی را درباره اسطوره ها، افسانه ها و تاریخ ایران از آغاز تا زمان حمله اعراب به ایران در سده هفتم به تصویر کشیده و دارای سه بخش اسطوره ای؛ پهلوانی؛ و تاریخی می باشد.
شعر ها و داستان های شاهنامه سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند. آن چنان شاهنامه با زندگی مردم ایران عجین شده که گاهی جاذبه های تاریخی مانند تخت جمشید و نقش رستم را براساس نام شاهان و پهلوانان اساطیری اش نامگذاری کرده اند.
زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی
گر چه سال ۳۱۹ هجری شمسی(۳۲۹ هجری قمری) سالی تلخی برای ادبیات ایران بود و سالی بود که رودکی سمرقندی، پدر شعر فارسی، را از دست دادیم، اما درست در همین سال بود که حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی، پرآوازه ترین شاعر حماسی ایران، به دنیا آمد و اتفاقی خوش یمن و فرخنده برای ایران زمین رخ داد.
او در روستای پاژ شهر طوس دیده به جهان گشود. بر اساس منابعی که از گذشته باقی مانده، نام کوچک فردوسی «حسن» بوده، ولی منابع جدید از جمله مقدمهی بایسنقری، نام «منصور» را تائید می کنند.
پدر فردوسی، یکی از دهقانان شهر بود که به واسطه شغلش، ثروت و زندگی مرفهی داشت. این شاعر حماسه سرای ایرانی در جوانی به لطف مال و مکنت پدرش زندگی آرام و بی دغدغه ای داشت، اگر چه گفته می شود، او در زمان پیری فقیر و تهیدست شد.
شاید برایتان این پرسش پیش بیاید که چرا فردوسی در هنگام پیری دچار تهیدستی شد؟ علاقه بی حد و اندازه این شاعر گرانقدر به داستان های کهن و تاریخ و هویت ایرانی او را بر آن داشت تا شاهنامه را به رشته تحریر در آورد. از این رو، ابوالقاسم فردوسی، شاعر میهن پرست اهل طوس، تمام دارایی اش را بابت نوشتن شاهنامه خرج کرد.
ازدواج فردوسی
تا پیش از اینکه سخنگوی دانای طوس شروع به سرودن شاهنامه کند، اطلاعات چندانی در خصوص زندگی خانوادگی اش در دست نیست.تنها این مشخص است که فردوسی یک پسر داشته که در سال ۳۵۹ هجری قمری به دنیا آمده، بنابراین گمان می رود که فردوسی پیش از ۳۵۸ هجری قمری ازدواج کرده باشد.
براساس دیدگاه پژوهشگران ادبی همچون «حبیب یغمایی»، «محمدتقی بهار» و «ذبیحالله صفا»، زنی که نامش در آغاز داستان «بیژن و منیژه» آورده شده، همسر خالق شاهنامه، فردوسی، است.
اگر این نظر درست باشد، احتمال دارد که همسر وی زنی فرهیخته بوده که در چنگ نوازی نیز تبحر داشته است. احتمالا خانواده همسرش از طبقه دهقانان بوده و همسر وی، در مورد هر آنچه در این قبیل خانواده ها به فرزندانشان آموزش داده می شده، دانش و آگاهی داشته.
در داستان «پادشاهی هرمزد» فردوسی گلایه می کند که «نگار» او از پیشش رفته. ابوالقاسم فردوسی در این بخش اذعان می کند که با رفتن نگارش «باغ» او دیگر آرایشی ندارد.
نگارا، بهارا، کجا رفتهای
آرایش باغ بنهفتهای
این احتمال وجود دارد که حکیم فردوسی در اینجا اشاره به مرگ همسرش داشته. دویست بیت پیش از این، در پایان داستان «پادشاهی انوشیروان»، این شاعر بزرگ ملی از ۶۱ سالگی خودش سخن گفته.
فرض کنید این نظر درست باشد که فردوسی در داستان «پادشاهی هرمزد» به درگذشت همسرش اشاره کرده. حال اگر داستان «پادشاهی هرمزد» پس از داستان «پادشاهی انوشیروان» در شاهنامه سروده شده باشد، ممکن است همسر وی در سال ۳۹۰ هجری قمری(۱۰۰۰ میلادی) یا پیش از آن درگذشته باشد.
فرزندان فردوسی
پسر فردوسی در سال ۳۹۶ هجری قمری در حالی که تنها ۳۷ سال داشت، دیده از جهان فرو بست. در آن زمان، فردوسی ۶۷ سال داشت و داغ پسرش سخت او را آزرده خاطر کرد. براساس نظر نظامی عروضی، فردوسی دختری نیز داشته که بعد از مرگش هم زنده بود.
آثار فردوسی
شاهنامه تنها اثری است که محرز شده، حکیم ابوالقاسم فردوسی آن را به نگارش درآورده. البته همان گونه که خود فردوسی بیان می کند، هزار بیت از شاهنامه را دقیقی سروده و حکیم فردوسی این ابیات را همانگونه که بوده، در شاهنامه خودش می آورد.
آثار فردوسی بجز شاهنامه
آثار ادبی دیگری از جمله چند قطعه، رباعی، قصیده و غزل نیز به وی نسبت داده شده ، اگر چه محققان ادبی در خصوص اینکه آیا این آثار واقعا متعلق به فردوسی هستند، شک و تردید بسیاری دارند. به باور آنها، زمان سرایش قصیده ها به دوران صفویه بر می گردد.
برخی از منابع، مثنوی «یوسف و زلیخا»، که در مقدمه کتاب بایسنقری آمده است، را نیز متعلق به فردوسی می دانند. از درستی این موضوع اطلاعاتی در دست نیست. «گرشاسب نامه» هم از دیگر آثاری بود که به فردوسی نسبت داده شد، اما بعدها مشخص شد که این اثر متعلق به اسدی طوسی(نویسنده و شاعر قرن پنجم ه. ق.) است.
نوشته دیگری را که متعلق به فردوسی می دانند، هجونامه ای علیه سلطان محمود غزنوی است که دارای صد بیت می باشد، ولی در حال حاضر شش بیت از آن قابل دسترس است. شایان ذکر است که وجود چنین هجونامه ای از سوی برخی محققان رد و از طرف بعضی تأیید شده است.
نامگذاری شاهنامه
آیا می دانستید که چگونه شاهکار فردوسی، شاهنامه نام گرفت؟ فردوسی از اثر جاوید خود چندین بار با نام های «نامه»، «نامه باستان»، «نامه خسروان» و «نامه شهریار» یاد کرده، اما در هیج جایی به جز یک بیت از هجونامه منتسب به او، از نام «شاهنامه» اسمی نبرده است.
البته در هجونامه نیز اسم «شهنامه» آورده شده، که بر وزن «شاهنامه» است.اما همه آثاری که در آن دوره به نظم و نثر سروده می شدند و داستان پادشاهی ایران از «کیومرث» تا «یزدگرد» را روایت می کردند، بیشتر «شاهنامه» خوانده می شدند.
یکی از دلایل دیگری که اثر فردوسی به عنوان «شاهنامه» شناخته می شود، نام کتابی است که فردوسی در سرایش کتاب شعرش از آن بهره بود؛ اسم منبع فردوسی «شاهنامه ابومنصوری» بود.
گذشته از همه این ها، منابع بعد از فردوسی، از اثر این شاعر حماسه سرای ایرانی با عنوان «شاهنامه» یاد کردند.
شاهنامه
فردوسی هر آنچه از مال دنیا داشت هزینه کرد تا نام ایران و ایرانی را سرافزار نگه دارد. او بسیار رنج ها کشید تا این امر میسر گردید. گر چه هیچ کس قدر تلاش های بی شائبه اش را ندانست به جز خود او. دانای بزرگ طوس بی جهت این راه را انتخاب نکرده بود.
او قصد داشت تا اثری جاودان به نام شاهنامه از خود به جای بگذارد و مانند ستاره ای پر فروغ در آسمان شعر فارسی بدرخشد.
او در این باره می گوید:
نمیرم از این پس که من زندهام
که تخم سخن را پراکندهام
طبق گفته برخی از کارشناسان ادبی، سی سال به طول انجامید تا فردوسی نگارش ایرانیترین آفریدهی ادبی، شاهنامه، را به پایان برساند.
آنها به بیت زیر برای اثبات گفته شان استناد میکنند:
بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
برخی از کارشناسان هم بر این باورند که سرودن شاهنامه، ۳۵ سال طول کشیده. ۳۰ سال یا ۳۵ سال. هر کدام که صحیح باشد، چندان در این حقیقت تفاوت ایجاد نمی کند، که فردوسی اثری بی همتا و ماندگار را به رشته تحریر درآورده و تحسین همگان را بر انگیخته است.
فردوسی نخستین فردی نبود که دست به نگارش «شاهنامه» زد. پیش از او، «ابومنصور معمری»، وزیر حاکم طوس، «شاهنامه ابومنصوری» را به دستور و سرمایه حاکم طوس به نثر نوشته بود.
به باور پژوهشگران ادبی، فرودسی «شاهنامه» را بر اساس «شاهنامه ابومنصوری» سروده است. از اصل کتاب «شاهنامه ابومنصوری» خبری در دست نیست، اما به لطف حکیم ابوالقاسم فردوسی، پانزده صفحه، که به عنوان مقدمه در ابتدای نسخ خطی شاهنامه فردوسی نوشته شده، به یادگار مانده است.
پیش از فردوسی، «دقیقی طوسی» نخستین شخصی بود که شاهنامه ابومنصوری را به صورت نظم درآورد، اما بخت با این شاعر شهیر یار نبود و او در جوانی به دست غلامی کشته شد. دقیقی هزار بیت از منظومه خود سروده بود که جان شیرینش را از دست داد.
بعد از او، فردوسی پاکزاد کار نیمه تمام دقیقی را به پایان رساند. فردوسی در سال ۳۷۰ هجری قمری، در حالی که ۴۰ ساله بود، کار نگارش شاهنامه را آغاز کرد.
وی نگارش اولین ویرایش شاهنامه را در سال ۳۸۴ هجری قمری، یعنی ۳ سال پیش از آنکه سلطان محمود غزنوی بر تخت پادشاهی بنشیند، به اتمام رساند.
حماسه سرای ایرانی به این نسخه کفایت نکرد و برای پر مایه تر کردن اشعار شاهنامه، دومین نسخه شاهنامه را در سن ۷۱ سالگی (در سال ۴۰۰ هجری قمری) به رشته تحریر در آورد.
نکات جالب درباره شاهنامه فردوسی که بد نیست بدانید!
۱- در شاهنامه فردوسی، کلمه ایران بیش از ۸۰۰ بار تکرار شده است. در واقع، نام فردوسی با ایران و فرهنگ و ادب ایرانی گره خورده.به خاطر همین شور و علاقه بی حد و اندازه حکیم بزرگ طوس به ایران و زبان فارسی بود که او شاهنامه را خلق کرد و نقشی بسیار مهم در بالندگی زبان فارسی ایفا کرد.
اهمیت فردوسی در پاسداشت زبان و فرهنگ ایرانی را باید در سخنی از روزنامه نگار نامدار مصری، محمّد حسنین هیکل، جست. او در جواب به این پرسش که «شما مصریان با آن پیشینۀ درخشان فرهنگی چه شد که عرب زبان شدید؟»، گفته بود: «ما عرب زبان شدیم، برای اینکه فردوسی نداشتیم…».
۲- یکی از برگ های مینیاتور نفیس شاهنامه شاه طهماسب، که در موزه رضا عباسی نگهداری می شود، ۸ میلیون پوند می ارزد. این برگ از شاهنامه مشابه یکی از برگ های شاهنامه است که در یکی از حراجی های کریستی، به مبلغ ۸ میلیون پوند فروخته شده.
۳- قدیمی ترین دستنویس شناخته شده از شاهنامه در کتابخانه ملی فلورانس نگهداری میشود.
۴- باور عمومی اکثر ایرانیان بر این است که در شاهنامه فردوسی هیچ کلمه غیر فارسی استفاده نشده، اما براساس مطالعات صورت گرفته، کارشناسان ادبی متوجه وجود کلمات عربی در شاهنامه شده اند.
«سید محمد علی جمالزاده»، نویسنده ای که شاید شما او را با داستان کوتاه معروفش «کباب غاز» بشناسید، در این مورد عقیده داشته که ۶۸۶ کلمه عربی در شاهنامه وجود دارد.
سجاد آیدین لو، شاهنامه پژوه، در تحقیقی که به تازگی انجام داده است، به این نتیجه رسیده که ۷۲۶ واژه و اسم خاص عربی یا معرب در شاهنامه وجود دارد.
هر کدام از این نظرات که صحیح باشد، تفاوتی در این موضوع ایجاد نمی کند که فردوسی به ناچار گاهی مجبور بوده در شاهنامه از کلمات غیر فارسی نیز استفاده کند.
علاوه بر این، حتی اگر تعداد کلمات عربی موجود در شاهنامه را با تعداد ابیات شاهنامه(۶۰۰۰۰ بیت) مقایسه کنید، این رقم بسیار ناچیز است و این موضوع هرگز هیچ چیزی از ارزش زحمات بی دریغ فردوسی در قبال ایران و زبان فارسی کم نمی کند.
فرودسی و سلطان محمود غزنوی
عشق وصف ناپذیر فردوسی به نام میهن و فرهنگ و ادب پارسی، او را به این فکر واداشت که باید شاهنامه برای همیشه در تاریخ جاودان بماند. او قصد داشت تا اثری که ماحصل رنج چندین ساله اش بود را به گنجی مانا تبدیل کند، به همین خاطر، دل به یاری سلطان محمود غزنوی بست.
سخن سرای اسطوره پرداز ایران بسیار با ذکاوت بود و خیلی خوب می دانست که از کتابهای موجود در کتابخانه های بزرگ وابسته به دربارهای حاکمان به نحو احسن نگهداری می شود، بنابراین وی برای اینکه شاهنامه از دستبرد حوادث روزگار مصون بماند، نیاز به حمایت و پشتیبانی سلطان محمود غزنوی داشت.
در زمانی که حکیم فردوسی ۶۵ ساله بود(سال ۳۹۴ ه.ق.)، عزمش را جزم کرد تا شاهنامه را تقدیم به سلطان محمود کند و این اثر ادبی را برای همیشه جاودانه نگه دارد.
بنابراین شاعر حماسه سرای ایرانی دست به ویرایش شاهنامه زد و در نهایت، نسخه ویرایش شده این کتاب ارزشمند در سن ۷۱ سالگی وی(سال ۴۰۰ ه.ق.) به اتمام رسید.
اختلاف فردوسی با سلطان محمود غزنوی
فردوسی، شاهنامه را به نام سلطان محمود کرد و به سمت غزنین رهسپار شد تا با وی دیداری کند. اما سلطان محمود غزنوی نسبت به فردوسی بی مهری روا داشت و قدر اثر شکوهمندش را ندانست.
برخی می گویند دلیل بی اعتنایی سلطان محمود به شاهنامه، عقاید دینی متفاوت این دو نفر بوده و بعضی دیگر می گویند شاعران حسود درباری موجب شده اند تا شاهنامه مورد پسند سلطان محمود قرار نگیرد.
عده ای هم بر این باورند که محمود غزنوی علاقه چندانی به حماسه ها و پهلوانان ایرانی نداشته و ممکن است این دلیل جور و نامهربانی سلطان غزنوی نسبت به فردوسی باشد. حتی گفته می شود سلطان محمود، شاهنامه فردوسی را اثری بی ارزش قلمداد نموده و از رستم با لحنی زشت یاد کرده. سلطان محمود در این مورد گفته بود: «شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست».
علت هر چه بود، سخت در حق فردوسی جفا روا داشته شد. این شاعر بزرگ با دلی شکسته و کامی تلخ غزنه را ترک کرد. اما بعد از چندین سال، سلطان محمود از بی توجهی خود نسبت به استاد بی همتای شعر و خرد پارسی، نادم و پشیمان شد.
سلطان غزنوی به فکر افتاد تا جبران مافات کند. از همین روی، او هزار درهم سکه زر را بار شتران کرد و برای دلجویی از فردوسی بزرگ به شهر طوس فرستاد.
اما چه افسوس که، هنگامی که بار سکه های زر از سویی وارد شهر می شدند، از سویی دیگر، پیکر حماسه سرای بزرگ ایرانی به سمت قبرستان برده می شد تا به خاک سپرده شود.
سلطان محمود غزنوی درصدد برآمد تا سکه های زر را به عنوان پیشکش به دختر فردوسی هدیه کند، اما دختر شاعر بزرگ ایرانی،که رفتار و منش خود را از پدر به ارث برده بود، از پذیرفتن هدیه سلطان محمود سر باز زد. دختر حماسه سرای ایرانی این پیشکش را همچون نوشداریی پس از مرگ سهراب می دانست.
در نهایت، سلطان محمود برای رهایی از حس ندامت خود، به فکر افتاد تا کاروانسرایی را به یاد فردوسی در مسیر مرو بسازند تا مردم در آنجا برای لحظه ای بیاسایند. اما سلطان غزنوی از این حقیقت غافل بود که هیچ بنایی نیست که تا ابد ماندگار مانده باشد.
گر چه فردوسی خود کاخی باشکوه از نظم ساخت که از پس رویدادهای دشوار تاریخ، از هر گونه گزندی در امان ماند و نه تنها مرزهای ایران، بلکه مرزهای دنیا را نیز درنورید و به شهرتی جهانی دست یافت.
تاثیر فردوسی در ادبیات جهان
فردوسی شاعری نیست که تنها متعلق به ایرانیان باشد، چرا که آوازه اش به گوش جهانیان نیز رسیده و اکنون شاهنامه وی به نوعی متعلق به همه بشریت است.
این شاعر میهن پرست از چنان جایگاه والایی در ادبیات جهان برخوردار می باشد که از او به عنوان «هومر ایران» یاد می شود. هومر خود بزرگترین حماسه سرای دنیای غرب است.
یکی از مشهورترین نویسندگانی که از «فردوسی» الهام گرفته، ویکتور هوگو ، نویسنده نامی فرانسوی و خالق رمان «بینوایان»، است.او در نگارش شاهکار بزرگش «افسانه قرون» به شدت تحت تاثیر شاهنامه قرار گرفت.
یکی دیگر از ادیبانی که فردوسی را سرمشق خود قرار داد، «موریس مترلینگ»، نویسنده و نمایشنامه نویس شهیر بلژیکی، بود. او نمایشنامه «پلئاس و ملیزاند» را براساس داستانی از شاهنامه پدید آورد. مترلینگ برای نوشتن پردههای اول و سوم نمایشنامه اش، عینا از ترجمه فرانسوی داستان «رودابه و زال» در شاهنامه بهره گرفت.
« آبل بونار » نیز با الهام گیری از شاهنامه فردوسی اثر حماسی بی همتایی با عنوان «شهریار ایرانی» را نگارید. بونار به فردوسی به اندازه ای علاقه داشت که از او با عنوان سرآمد شاعران حماسه سرا یاد می کرد.
در سال ۱۹۳۴، دولت فرانسه به مناسبت بزرگداشت فردوسی «جشن هزاره» را برگزار کرد و در این جشن، «بونار» یکی از نیکوترین و تاثیر گذارترین سخنرانی ها را در مورد فردوسی انجام داد. بعدها، «نامه هزاره فردوسی» براساس همین سخنرانی به چاپ رسید، که زیباترین ستایش و مدیحه ای است که تاکنون در وصف فردوسی به زبان فرانسوی نوشته شده.
اما این تنها «بونار» نبود که به فردوسی علاقه ای وافر داشت، «گوته» هم عمیقا به حکیم طوس عشق می ورزید. عشق و علاقه وصف ناپذیر «یوهان ولفگانگ فون گوته» (۱۷۴۹-۱۸۳۲)، ادیب، شاعر و متفکر آلمانی، به اشعار فردوسی را می توان در بخش دوم «دیوان غربی- شرقی» وی با عنوان «یادداشت ها و مقالات برای فهم بهتر دیوان غربی-شرقی» مشاهده کرد.
فردوسی برای شاعران و نویسندگان دیگری مانند «هاینریش اشتیگلیتس»، «هلموت بوتشر»، «یوزف ویکتور ویدمان» و… نیز الهام بخش بود.
سیستان و شاهنامه
هنگام خواندن شاهنامه، شاید برای خواننده این سوال پیش بیاید که چرا فردوسی «سیستان» را به عنوان محل رخ دادن بسیاری از رویدادهای مهم شاهنامه انتخاب کرده است؟
همچنین شاید کنجکاو باشید که بدانید چرا یکی از اصلی ترین پهلوانان شاهنامه، «رستم»، از دیار «سیستان» برگزیده شده؟
مردم سیستان تنها مردمی از سرزمین ایران بودند که هیچ گاه زبان عربی را به عنوان زبان رسمی شان نپذیرفتند. همین موضوع موجب شد تا هویت ملی ایران در این نقطه از کشور شکل بگیرد.
اقدامات میهن پرستانه اقوام سیستانی در آن دوره، فردوسی را بر آن داشت تا در شاهنامه، از سیستان سخن بگوید و شخصیت رستم، که در خردورزی و آزادگی شهره عام و خاص بود، را خلق کند.
بر اساس اظهارات «علیرضا باقری»، شاهنامه پژوه، «سیستان» یکی از کهن ترین مناطق ایران است که براساس شواهد و قراین به دست آمده، مهد فرهنگ و تمدن بشریست.
از دیرباز تاکنون، منطقه سیستان یکی از نقاط حساس کشور بوده و در معرض خطر حملات اقوام مختلف قرار داشته، بر همین اساس، نبردهای بزرگ و سرنوشت سازی در این ناحیه از کشور رخ داده و بسیاری از این نبردها با پیروزی همراه بوده.
همین واقعیت زمینه ساز انتخاب سیستان به عنوان یکی از مهم ترین مکان های موجود در اثر حماسی شاهنامه شده.
در مورد دلیل انتخاب رستم در شاهنامه هم باید گفت، براساس بیانات «محبعلی عزیزی»، کارشناسان ارشد زبان و ادبیات فارسی، بسیاری از محققان بر این باورند که فردوسی نسبت به فرهنگ و آیین سیستانی ها شناخت داشته و بدون دلیل، رستم را به عنوان بهترین پهلوان شاهکار ادبی اش انتخاب نکرده.
به این خاطر که او از قبل، یعقوب لیث صفاری (اولین پادشاهی که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از حمله اعراب به ایران به عنوان زبان رسمی انتخاب کرد) را می شناخت و در مورد اخلاق و منش جوانمردانه اش آگاهی داشت، با خود گمان می کرد که حتما شخصیت هایی شبیه به یعقوب لیث در سیستان وجود دارد.
بنابراین، فردوسی، خداوندگار حماسه و خرد، رستم را به عنوان یکی از برترین پهلوانان شاهنامه خلق کرد.
چرا می گویند «شاهنامه آخرش خوش است»؟
«شاهنامه آخرش خوش است» یکی از معروف ترین ضربالمثل های ایرانی می باشد که از شهرت بالایی در میان مردم برخوردار است.
بیشتر ضرب المثل هایی که امروزه در میان عامه مردم رواج یافته اند، ریشه ای تاریخی دارند و برگرفته از رویدادهایی هستند که سینه به سینه نقل شده اند و به دست ما رسیده اند.
فردوسی برای ادای دین به دوست بزرگوار گم شده اش که او را ترغیب به سرودن شاهنامه کرده بود، در صدد برآمد تا کتاب شاهنامه را به نام سلطان محمود غزنوی کند که مبادا در گذر زمان از بین برود:
مرا گفت کاین نامهی شهریار
گرت گفته آید، به شاهان سپار
فردوسی پای عهد خود ایستاد و شاهنامه را به نام سلطان محمود کرد. او چند بیت جسته و گریخته درباره سلطان محمود سروده و به شاهنامه اضافه کرد، اما از آنجا که حکیم خردمند طوس، شاعری مدیحه سرا نبود و جنس ستایش و ثنای وی آن گونه نبود که مورد پسند سلطان محمود قرار بگیرد، سلطان غزنوی با بی توجهی با او برخورد کرد و اثر گرانقدر حکیم فردوسی را ناچیز جلوه داد.
فردوسی از برخورد نابجای سلطان محمود آزرده خاطر شد و آن چنان که گفته می شود، او هجونامه ای در نکوهش سلطان غزنوی سروده.
نقل شده فردوسی پس از نگارش هجونامه یاد شده، توانسته تا یک نسخه از آن را به وسیله دوستان و طرفدارانش در دستگاه حکومتی سلطان محمود، به طور مخفیانه به آخر شاهنامه موجود در کتابخانه سلطنتی اضافه کند. این اقدام موجب شده بود تا هر گاه کاتبان و خطاطان شروع به تکثیر و توزیع نسخه ها می کنند، ناگزیر هجونامه منتسب به فردوسی را نیز بنویسند.
در گذشته، هر گاه شخصی شاهنامه فردوسی را می خواند، چشمش به مدح و ستایش هایی از سلطان محمود غزنوی می خورد و با خودش گمان می کرد که سلطان محمود فردی جوانمرد بوده و در نگارش شاهنامه، به فردوسی یاری رسانده است.
اما غافل از اینکه شاهنامه آخرش خوش است و هر وقت، آنها پایان شاهنامه را می خوانند، متوجه جور و جفایی می شدند که سلطان محمود در حق فردوسی روا داشته بود.
وقتی شهرام ناظری از شاهنامه می خواند
شهرام ناظری یکی از خوانندگان مطرح موسیقی سنتی ایران است که با لحن حماسی خود، اشعار زیبای شاهنامه را از دل و جان می خواند و شنونده را با خود همراه می کند.
«شوالیه آواز ایران» آلبوم «آواز اساطیر» را در سال ۱۳۷۹ براساس اشعار شاهنامه به زبان کردی خواند. این آلبوم با عنوان های «شاهنامه کردی» و «نغمه های ساسانی» نیز شناخته می شود.
شهرام ناظری در سال ۱۳۹۴، خوانش شاهنامه را بار دیگر در آلبوم «درفش کاویانی» تجربه کرد.
همچنین، خوانندگان دیگری مانند علیرضا قربانی در آلبوم «خشت و خاک» و همایون شجریان در آلبوم «سیمرغ» با خواندن از اشعار فردوسی، ادای دین شایسته ای نسبت به این شاعر حماسه سرای ایرانی داشتند.
درگذشت فردوسی
فردوسی، حکیم ایرانی، در طول عمر گرانقدرش هر آنچه داشت را در طبق اخلاص گذاشت تا جانی تازه در کالبد زبان فارسی بدمد. او در این راه کامیاب شد و شاهکاری بی همتا از خود به جای گذاشت که در گذر ایام، غبار فراموشی بر آن ننشست.
عاقبت، حکیم فردوسی در سن ۸۲ سالگی(سال ۴۱۱ ه. ق.) در زادگاهش، روستای پاژ طوس، روی در نقاب خاک کشید.
زمانی که فردوسی چشم از جهان فرو بست، او را در باغ شخصی اش به خاک سپرند.
بعد از خاکسپاری فردوسی، آرامگاه وی چندین بار ویران شد. سرانجام در سال ۱۳۰۲ هجری شمسی به فرمان والی خراسان، «میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، محل آرامگاه مشخص گردید و ساختمانی آجری در آنجا بنا نهاده شد. این آرامگاه نیز به تدریج تخریب شد.
پس از این رویداد، «محمدعلی فروغی» و «سید حسن تقیزاده»، رئیس و نایب رئیس انجمن آثار ملی ایران، متولی ساخت مجدد بنای آرامگاه شدند.
خالی از لطف نیست که بدانید بنای آرامگاه یاد شده با جمع آوری کمک های مردمی و بدون استفاده از بودجه دولتی ساخته شد. ساخت این بنا از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۳ به طول انجامید. اما در نهایت، به علت نشست زمین، این بنا در سال ۱۳۴۳ دوباره ویران شد.
هوشنگ سیحون، معروف به «مرد بناهای ماندگار» و طراح بنای یادبود آرامگاه ابو علی سینا، این بنا را دوباره طراحی و بازسازی کرد. بنای طراحی شده توسط هوشنگ سیحون تداعی کننده آرامگاه کوروش بزرگ است.
حال به پاس زحمات بی دریغ حکیم خرمند طوس، هر ساله در روز ۲۵ اردیبهشت ماه، مراسمی جهت بزرگداشت فردوسی بر پا می شود. براساس اسناد و مدارک موجود، این روز به جای ۲۵ اسفند ماه برگزیده شده، که روز پایان شاهنامه فردوسی می باشد.
بهترین هدیه ما به دیگران این است که به آنها انگیزه برای پیشرفت دهیم و نشان دهیم که رویاهایشان دست یافتنی هستند. در این مسیر، شما تنها نیستید. روی کمک «پاسخ از ما» حساب کنید.
اگر به زندگی افراد موفق ایران و جهان علاقمندید، می توانید بخش زندگی افراد موفق را دنبال کنید .
اگر آشنا یا دوستانی هم دارید که به زبان و ادب فارسی علاقه مند هستند، مقاله «فردوسی، شاعری موفق از خطه ی طوس» را با آنها به اشتراک بگذارید و در شناساندن شخصیت والای فردوسی سهیم باشید.
در پایان، اگر سوال یا پیشنهادی دارید، در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.