راهنمای مطالعه
فیلم انتقام جویان : پایان بازی حسن ختام ۲۰۱۹ بود. سال ۲۰۱۹ سالی بسیار به یاد ماندنی برای فیلمبازان بود. فیلم های فوق العاده ای همچون «انگل»، «۱۹۱۷»، «مرد ایرلندی» و … به روی پرده رفت. گویی که سال۲۰۱۲ دوباره تکرار شده باشد! (در سال ۲۰۱۲ هم فیلم های بسیار خوبی به نمایش درآمد).
اما ۲۰۱۹ یک وجه مشترک دیگر هم با ۲۰۱۲ دارد؛ آن هم نمایش یک فیلم از سری فیلم های «انتقام جویان» (Avengers) می باشد. ۲۰۱۹ برای طرفداران داستان های کمیک، خصوصا طرفداران کمپانی مارول، سال بسیار خاصی بود. چرا که ثمره ۲۲ فیلم و ۱۱ سال دنبال کردن دنیای مارول به روی پرده رفت، یعنی فیلم «انتقامجویان: پایان بازی».
فاز یک فیلم های ابر قهرمانی «استودیو مارول» در سال ۲۰۰۹ و با فیلم «مرد آهنی» آغاز شد. البته در سال ۲۰۱۲، اتفاق خاص و هیجان انگیزی در مارول رخ داد و خبر اکران فیلم «انتقام جویان» (Avengers) در آن سال به گوش رسید.
دل توی دل طرفداران کتاب های کمیک و شخصیت های ابر قهرمانی نبود، زیرا قرار بود تعداد زیادی از ابر قهرمانان را یکجا در یک فیلم ببینند. این یک قمار بزرگ برای «استودیو مارول» بود، چرا که تاکنون هیچ دنیای سینمایی و استودیو فیلمسازی این ریسک را نکرده بود.
همه ی ما می دانستیم که اگر ابر قهرمان ها در یک فیلم جمع شوند، آن فیلم یا شاهکار می شود یا یک فاجعه تمام عیار. حد وسطی وجود نداشت!
ممکن است برخی بگویند در گذشته گروهی از ابر قهرمان ها قبلا در فیلم «مردان ایکس» (به انگلیسی: X-Men) کنار یکدیگر جمع شده بودند، اما نمی توان گفت که «مردان ایکس» (ایکس-من) قبلا این ایده را عملی کرده است، چرا که اسمش رویش است: مردان ایکس!
به جز «ولورین»، هیچکدام از شخصیت های «مردان ایکس» تا به حال در فیلم مستقلی حضور نداشته اند و همانطور که می دانید کمپانی «فاکس قرن بیستم» سال ها پیش امتیاز ساخت آثار سینمایی مرتبط با «مردان ایکس» را خریداری کرده بود.
اما حالا که دیزنی، کمپانی فاکس را خریداری کرده، می توانیم امیدوار باشیم که «پروفسور ایکس» (Professor X) و «ددپول» را نیز در کنار «ثور» (Thor) و «هالک» (Hulk) ببینیم!
بنابراین، می توانید مشاهده کنید که مارول کاری جانانه و خاص را شروع کرده و به نحو فوق العاده ای به پایان رسانده. «انتقام جویان» (اونجرز) در ۲۰۱۲ اکران شد و کولاک کرد.
بعد از استقبال بی نظیر از قسمت اول از سری فیلم های «اونجرز»، دنباله های آن هم ساخته شد: «اونجرز: عصر اولتران»، «اونجرز: جنگ بی نهایت» و «اونجرز: پایان بازی».
در این میان «انتقامجویان: پایان بازی» (اونجرز: پایان بازی) نقش یک جمع بندی از فاز ۱ سری فیلم های ابر قهرمانی دنیای مارول را دارد.
در این مقاله از «پاسخ از ما» به بررسی این فیلم که فاتح گیشه های سینما نیز شد، خواهیم پرداخت.
خلاصه داستان فیلم
چند هفته از پودر شدن نصف جمعیت زمین و کیهان توسط «بشکن تانوس» می‌گذرد. «تونی استارک» به همراه «نبولا» در فضا سرگردان است و نفس های آخرش را می کشد.
اما «کاپیتان مارول» او را پیدا می کند و به زمین باز می‌گرداند. در این میان دعوایی بین «استیو راجرز» و «تونی استارک» در می گیرد. حال «انتقام جویان» (Avengers) باید اختلافاتشان را کنار بگذارند و راهی برای شکست «تانوس» و نجات آدم های پودر شده بیابند.
هشدار اسپویل! از این جا به بعد داستان فاش می شود.
اگر« انتقام جویان: پایان بازی » را ندیده اید، متن زیر را نخوانید.
«انتقام جویان: پایان بازی» شروعی طوفانی دارد؛ نه از لحاظ صحنه های اکشن و پر هیجان، بلکه به خاطر حس یاس و ناامیدی که قهرمانان را در بر گرفته است.
درست است که در سکانس بعد از تیتراژ «انتقام جویان: جنگ بی نهایت»، مطلع شده بودیم که «کاپیتان مارول» به زمین می آید. اما نمی دانستیم که قرار است «تونی استارک» عزیزمان را نجات دهد. خیلی ها نمی دانستند «تونی» چگونه قرار است به زمین برگردد و گمانه زنی های بسیاری انجام شد.
پس از پخش تریلری از فیلم «انتقام جویان: پایان بازی»، عده ای به سازمان ناسا نامه نوشته بودند که لطفا به جای برنامه ریزی برای سفر به ماه، «تونی» را از فضا نجات دهید! همین حرکت شوخ طبعانه و نمادین نشان می دهد که جایگاه «تونی» در میان طرفداران چقدر بالا است.
پس از برگشت «تونی» و «نبیولا»، شاهد اولین رویارویی «کاپیتان آمریکا» و «تونی استارک» پس از وقایع فیلم «جنگ داخلی» هستیم. دیداری که اولش احساسی شروع می شود، اما همانطور که حدس می زدیم، به دعوا و مشاجره کشیده می شود.
«تونی» پس از «انتقام جویان» (۲۰۱۲) که برای مدتی در فضا بود، دچار نوعی برخورد ذهنی با «ثانوس» (Thanos) شده بود و همیشه می دانست که زمین بالاخره به مقصد «ثانوس» برای حمله تبدیل خواهد شد.
پس، به همین خاطر، بسیار از دست «کاپیتان» عصبانی است. بزرگترین ترسش، یعنی از دست دادن دوستان و همرزمانش به وقوع پیوسته بود. حالا می توانید «تونی» را بخاطر رفتار خشنش نسبت به «کاپیتان» سرزنش کنید؟
ویلن اصلی در دقایق اول می میرد!
نهایت شوک بزرگی که به ما وارد شد؛ شکست «ثانوس» به راحتی آب خوردن بود. انتقام جویان با کورسوی امیدی که دارند، با همان تعداد کمشان به سمت «ثانوس» می روند تا شاید بتوانند دوستانشان و نصف جمعیت جهان را دوباره به زندگی برگردانند.
اما آنها از حقیقت بی اطلاعند. «ثانوس» که هدفش را تمام شده می پندارد، از شر «سنگ های ابدیت» خلاص شده و زندگی ساده ای را به عنوان یک کشاورز آغاز کرده است. او حالا نه ارتشی دارد و نه مقاومتی در برابر انتقام جویان نشان می دهد.
اما دیگر فایده ای ندارد. سنگ ها نابود شده است و امیدها برای همیشه از بین رفته است. در این جا می بینیم که انتقام جویان پیروز شده اند. اما این پیروزی طعمی تلخ تر از شکست دارد، زیرا پیروزی بدون بازگرداندن عزیزانشان ارزشی ندارد. این به ما یک چیز را می گوید، پیروزی همیشه به معنای موفقیت نیست.
اگر در «اونجرز: جنگ بی نهایت» مدام باید به دنبال «ثانوس» می بودیم و جلوی او را می گرفتیم، اینجا در فیلم «انتقام جویان: پایان بازی» دیگر چنین هدفی وجود ندارد.
«ثانوس» در ۳۰ دقیقه اول کشته می شود! خوب حالا که دیگر کار از کار گذشته است، مخاطب را چه جوری ۳ ساعت تمام پای فیلم نگه می دارید؟ ساده است! با ایجاد تعلیق!
«اسکات» یا همان «مرد مورچه ای» بر اثر فعالیت یک موش روی دکمه های کنترل، از جهان کوانتوم بر می گردد. بازگشت او پس از ۵ سال رخ داده و این در حالی است که این ۵ سال فقط به اندازه ۵ ساعت بر او گذشته است.
قبول دارم که این یک جورهایی زیادی تصادفی است. مخصوصا که این برگشت اسکات است که به انتقامجویان انگیزه سفر در زمان را می دهد. اما محض رضای خدا، این دنیای مارول است!
می توانیم قبول کنیم که خدایان اسکاندیناوی وجود دارند. دکتر استرنج (Doctor Strange) از جادو استفاده می کند. و یا ویبرانیوم دوای هر دردی است و در واکاندا، یک امپراطوری مخفی، وجود دارد. اما راه رفتن یک موش در انبار قراضه ها خارج از تصور است؟ البته اگر کلا از منتقدین مارول باشید و هیچ جوره فیلم های ابر قهرمانی و فانتزی را دوست نداشته باشید، بحثش جدا است.
بازگشت «اسکات» دوباره شعله امید را در دل قهرمانان شکست خورده روشن می کند. راهی برای بازگشت وجود دارد! با سفر در زمان. این ایده تکراری، به نحوی بسیار متفاوت عمل می کند. در تمام آثار علمی-تخیلی، کوچکترین تغییر در گذشته، آینده را به کل عوض می کند.
اما در این فیلم، مانند داستان های کمیک، با تغییر گذشته تنها بعدهایی متفاوت تشکیل می شود. یعنی آن نسخه از گذشته، آینده مخصوص به خود را دارد. کمی بحث اینجا علمی می شود. برای راحت تر شدن فهمش، یک بار دیگر صحنه توضیحات جادوگر اعظم به «بروس بنر» (هالک) را ببینید.
شخصیت حقیقی «ثانوس» برملا می شود!
در «انتقام جویان: جنگ بی نهایت» ، شخصیتی بسیار کاریزماتیک را از «ثانوس» دیدیم. «ثانوس» در این فیلم فردی می باشد که کاملا خودش را وقف نجات این کیهان کرده است. او در واقع فردی از خود گذشته است که تنها دخترش و بسیاری از خدمتکارانش را در راه نجات کیهان فدا می کند.
حتی عده زیادی او را تحسین کرده و هدفش را تایید کردند. اما خیلی دلم می خواهد بدانم اگر خودشان یا کسانی که دوست دارند هم پودر می شدند، بازهم «ثانوس» را ستایش می کردند یا نه.
یادم است که در آن زمان یک نوشته طنزآمیز در رابطه با «ثانوس» خواندم. نوشته بود:
باید از «ثانوس» ممنون هم باشید! او فقط می خواست نصف جمعیت زمین را از بین ببرد. «اولتران» تنها ۵ دقیقه در اینترنت چرخید و تصمیم گرفت تا نژاد انسان را منقرض کند! ».
خوب این حرف تا حدودی درست است. آرزو و هدف «ثانوس» خوب بود، اما از کنترل خارج شده بود و در مسیری غیر متعادل حرکت می کرد.
اما در فیلم انتقام جویان : پایان بازی با وجه اصلی «ثانوس» آشنا شدیم. زمانی که «ثانوس» نسخه ۲۰۱۴ را دیدیم، متوجه شدیم که او فردی خودکامه و ستمگر است که هیچ چیز به جز رضایت خودش برایش مهم نیست.
او یک قاتل بی رحم است. شاید خیلی ها این را یک نقص بدانند و بگویند ثانوسی که ما دیدیم، بسیار جنتلمن بود!
خوب شاید ثانوس ۲۰۱۴ تا زمانی که به ۲۰۱۹ برسد تغییراتی کرده باشد.
اما قطعا «ثانوس» در گذشته این طور نبوده است. «ثانوس» نمونه بارز شخصی است که در راه اعتقاداتش، هر عملی را جایز می داند. در نسخه ۲۰۱۴ او هیچ نقابی به چهره ندارد و خشونت محض هست که اراده او را به پیش می راند.
زمانی را که دختر خوانده اش «گامورا» را با شکنجه دختر خوانده دیگرش، «نبولا»، به حرف آورد را به خاطر بیاورید. در ادامه دیدیم که او از کشتن دختر خودش نیز ابایی ندارد.
پس «ثانوس» شاید نقابی کاریزماتیک داشته باشد، اما در آخر می بینیم که او فقط یک نابودگر خودکامه است. همانطور که در بخش جنگ پایانی هم دیدیم، او برای اینکه زنده بماند، از کشتن افراد خودش هم ترس و واهمه ای ندارد.
بیوه سیاه، شخصیتی دست کم گرفته شده
در «انتقام جویان: پایان بازی» متوجه می شویم که بیوه سیاه کاراکتر بسیار موثری بود. «ناتاشا رومانف» در کمال ناباوری تا سال ۲۰۲۰ هیچ فیلم مستقلی نداشت، در صورتی که از کلیدی ترین کاراکتر های مارول است.
«ناتاشا» از زمانی که در سازمان «شیلد» کار می کرد، تا زمانی که به یک عضو ثابت از «انتقام جویان» بدل شد، مانند یک چسب، قهرمانان داستان را کنار هم نگه می داشت.
زمانی را به یاد بیاورید که «تونی استارک» در «مرد آهنی۲» درمانده بود و به خیال خودش به مرگ نزدیک می‌شد یا زمانی که «استیو راجرز» در «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان»، تنهاتر از همیشه بود. در آن لحظات این ناتاشا بود که در کنار این قهرمانان ایستاده بود.
هر کسی، هرچقدر هم که قوی باشد، باز هم به یک تکیه گاه نیاز دارد. «بیوه سیاه» تکیه گاه قوی ترین قهرمانان بود. تنها او بود که می توانست «هالک» را راضی نگه دارد! همین برای اینکه بدانیم چقدر نفوذ کلام «ناتاشا» در بقیه بالا بود، کافی است.
«ناتاشا رومانف» بیش از هر چیزی یک خانواده می خواست. او این خانواده را در کنار «انتقام جویان» تجربه کرد و برای حفظ و نگه داری آن از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کرد. در فیلم انتقام جویان : پایان بازی هم که نهایت از خودگذشتگی را به خرج داد و با فدا کردن جان شیرینش، به بازگردانی و حفظ بقیه کمک کرد.
در ابتدا سازندگان فیلم انتقام جویان : پایان بازی قصد داشتند که صحنه خودکشی «بیوه سیاه» در زمانی اتفاق بیفتد که نیروهای «ثانوس» هم به سیاره «ورمیر» حمله کرده اند. در این طراحی ابتدایی، «بیوه سیاه» با «هاوک آی» و نیروهای «ثانوس» رقابت می کرد و در انتها به دره پرت می شد.
اما نویسندگان در یک تصمیم خوب، این رقابت را خصوصی و بسیار احساسی تر اجرا کردند. نبرد دو دوست و رقابت برای از بین رفتن باید آنقدر ادامه می یافت تا دیگری همچنان زنده بماند. اکنون باز هم در صحنه ای «ثانوس» گامورا را به پایین پرتاب کرد، آیا حالا نیز گریه می کنید؟
چرا این همه کشت و کشتار در Avengers: end game رخ می دهد؟
همه ما می دانستیم که قرار است پایانی بس تلخ و همزمان شیرین را بر روی پرده ببینیم. در «اونجرز: جنگ بی نهایت»، تنها کاراکترهای فرعی و جدیدتر پودر شدند، به بازگشتشان امید داشتیم. اما در «اونجرز: پایان بازی»، شاهد مرگ کاراکترهایی هستیم که ۱۱ سال همراه ما بودند! «تونی استارک»، مخترع شوخ طبع و دوست داشتنی مان، به طرز بسیار غم انگیزی از بین رفت. اگر کامیک هارا نخوانده بودید، این مرگ از مردن ند استارک (یکی از کاراکترهای اصلی سریال بازی تاج و تخت) هم شوک آورتر بود.
کسی که فکر می‌کردیم، «کوین فایگی»، رئیس مارول استودیوز، هرگز قربانی اش نمی کند. اما انگار با کشتن او می خواستند این نکته را روشن کنند که فاز ۱ مارول، واقعا تمام شده است! «بلک ویدو» (بیوه سیاه) هم از دست رفت تا از این به بعد سرگشتگی قهرمانان را هم بیشتر ببینیم، همانطور که در نیمه دوم فیلم آنرا شاهد بودیم.
شاید الان بگویید پس «لوکی» چی؟ چه اتفاقی برای او رخ داد؟
مرگ «لوکی» در «اونجرز: جنگ بی نهایت» اتفاق افتاد و در ضمن یک تئوری جالب هم درباره مرگش وجود دارد.
در «انتقام جویان: پایان بازی» دیدیم که «تونی»، «هالک»، «استیو راجرز» و «اسکات» به سال ۲۰۱۲ رفتند. «هالک» سنگ زمان را می گرفت. بقیه هم به دنبال «تسراکت» می رفتند. در یک صحنه دیدیم که هالک درب راه پله را باز کرد و باعث شد «تسراکت» به جلوی پای «لوکی» بیفتد.
«لوکی» هم از آشوب استفاده کرد و فرار کرد. این باعث به وجود آمدن یک آینده متفاوت در بعدی دیگر شد و بله، ممکن است «لوکی» زنده باشد، وگرنه دیزنی پلاس برایش یک سریال اختصاصی نمی ساخت!
«استیو راجرز» هم در کمال ناباوری رفت تا با معشوقه جوانی اش، «پگی کارتر» ازدواج کند. اما اگر از دیدگاه استیو به قضیه نگاه کنیم، تصمیم بسیار درستی بود و خوب دور از ذهن هم نبود. دیدیم که «باکی»، وقتی «استیو» را برای رفتن به گذشته بدرقه کرد به او گفت: «دلت برایم تنگ خواهد شد». «باکی» می دانست که «استیو» خیال برگشتن ندارد. البته این موضوع هم دقیقا طبق کامیک پیش رفت.
شاید شاکی شوید و بگویید نباید این اتفاق ها می افتاد. ببینید در دنیای کامیک، قهرمانان می میرند و زنده می‌شوند؛ مثلا «ولورین» در کتاب های کامیک ۳ بار «جین گری» را می‌کشد یا در دنیای دی‌سی با یک حوضچه لازاروس، همه می توانند به زندگی برگردند. اما این کامیک است! در دنیای واقعی بازیگرها پیر می شوند یا از ایفای نقشی خسته می شوند. پس باید این ها را هم در نظر گرفت.
چند حقیقت جالب از «انتقام جویان: پایان بازی»
? زمانی که لوگوی مارول در انتها نمایش داده می‌شود، می توانید صدای خوردن چکش به فولاد را بشنوید. این صدا در واقع متعلق به زمان ساخت اولین زره توسط «تونی» در غار است. این کار برای ادای احترام به شخصیت «تونی استارک» انجام شد.
? «رابرت داونی جونیور» تنها بازیگری بود که اجازه داشت تمام فیلم نامه را بخواند.
? در صحنه رویارویی «کاپیتان آمریکا» با ماموران «شیلد» (یا هایدرا)، یکی از ماموران یک گوشی Galaxy S5 در دست دارد. با توجه به این که کاپیتان به سال ۲۰۱۲ برگشته است، مامور نمی تواند چنین گوشی دستش بگیرد. چون S5 در سال ۲۰۱۵ رونمایی و عرضه شد.
? جمله «۳۰۰۰ تا دوستت دارم» را دختر «رابرت داونی جونیور» به او می‌گفته است. وقتی «رابرت» این قضیه را با «برادران روسو»، کارگردان های فیلم، تعریف می کند، آن ها تصمیم می گیرند که این جمله را در فیلمنامه قرار دهند.
? وقتی ۱ ساعت و ۳۵ دقیقه از زمان فیلم می گذرد، آخرین کامئو (حضور افتخاری) استن لی فقید، خالق دنیای مارول را در این فیلم می بینیم.
? دختران «جو روسو» نقش بچه های «هاوک آی» را بازی می کنند. همچنین یکی دیگر از دخترانش در نقش طرفداری که می خواهد از «هالک» امضا بگیرد، بازی می کند.
? وقتی «انتقام جویان: پایان بازی» رکورد فروش «تایتانیک» را شکست، «جیمز کامرون»، کارگردان «تایتانیک»، این موفقیت را به «استودیو مارول» و «کوین فایگی»، رئیس مارول استودیوز، تبریک گفت. او این کار را با توییت کردن عکسی انجام داد که نشان می داد کشتی تایتانیک در اثر برخورد با کوه یخی شبیه حرف A غرق می شود. حرف A نماد نام Avengers است.
? «رابرت داونی جونیور» با این فیلم، رکورد «هیو جکمن» را برای حضور در چندین فیلم در نقش یک ابرقهرمان را شکست. گرچه «هیو جکمن» ۱۷ سال نقش یک ابر قهرمان (ولورین) را بازی کرد و رابرت ۱۱ سال.
سخن آخر
ماجراجویی ۱۱ ساله ما با ابرقهرمانان شوخ مارول به پایان رسید. شاید این پایانی نباشد که می خواستید، اما بهترین پایان بود. «اونجرز: پایان بازی» کاملا به اسمش وفادار است و پایان یک بازی بزرگ است. شما دوست داشتید فیلم چگونه تمام شود؟ آیا پایان متفاوتی در نظر داشتید؟ نظر خود را با «پاسخ از ما» به اشتراک بگذارید.
راستی جدیدا انتقامجویان در یک جنگ داخلی دیگر گرفتار شده اند. البته بیشتر شبیه یک رقابت داخلی است! جزئیات را در مقاله بریجر واکر ۶ ساله بخوانید.
در انتها شما را با ویدیویی که روزتان را می سازد ترک می کنم. ویدویو عکس العمل های تماشاگران فیلم به اتفاقات حماسی نبر پایانی تقدیم شما.
